۱۳۸۶ آذر ۲۷, سه‌شنبه

در مورد ارتباط با nitv در youtube

برای شرکت کردن در نظر سنجی های
شبکه nitv
در شبکه کانال یک
به ادرس فوق بروید و در انجا نظر خود را به صورت صوتی یا تصویر به مدت
یک دقیقه قرار دهید
اگر بیشتر از یک دقیقه باشد به طور حود کار حفظ می شود

۱۳۸۶ آذر ۱۹, دوشنبه

کانال سی ان ان بر روی ماهواره عرب ست به صورت رایگان (cnni)

شبکه خبری سی ان ان بر روی ماهواره عرب ست به صورت رایگان


مشخصات :
Satellite: arab 26 badr
FREQ: 11604
SR: 27500
POL: HOR
FEC:3/4
TVName: cnni
البته در حال حاضر این شبکه به صورت رایگان می باشد
-----------------------------------------------------------------------
ما پیروزیم چون حق با ماست
اعتیاد نه
از مرگ نمیترسیم
در ظلم نمیمانیم
احترام به پدر و مادر پیشکسوت
زنده باد ازادی
زنده باد دموکراسی
همه به ایران فکر می کنیم
خداوند ایران نگهبان تمام مبارزین باشد
دست به دست هم دهيم به مهـر ميهـــن خويــش را كنيـــم اباد
ایرانی سر بلند
ایران سر فراز اهورا نگه بان ایران باد
پرچم سه رنگ شیر خورشید ایران همیشه در اهتزاز باد
پاینده باد پارس زمین و پارسیان
برافراشته باد درفش شیر و خورشید نشان

۱۳۸۶ آذر ۸, پنجشنبه

برای حمایت از کانال یک

برای حمایت از تلویزیون کانال یک لطفا با شماره تلفن زیر تماس بگیرید
:Tel : 001 (818) 884 - 5422
آدرس پستی تلویزیون کانال یک برای فرستادن کمک های مردمی
:P.O.BOX632 Canoga Park ,ca,91305
حمایت از تلویزیون کانال یک
Bank Of Germany
Citi Bank
Bankleitzahl 30020900
Konto-Nr 2009810660
B.Faegh
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
Bank Of American
Channel One Tv
Account 12018-42376
Routing 122000667
وبسایت تلویزیون کانال یک:
فرکانس های تلویزیون کانال یک
Eutelsat W2
Freq: 11,276 MHz
Polarity: Horizontal
Sym Rate: 11100 ms
Video PID 2003
Audio PID 3003
FEC: 5/6
Telstar 5
Freq: 12,090 MHz
Polarity: Horizontal
Sym Rate: 20 000
FEC: 3/4
HOTBIRD
Freq: 11,785 MHz
Polarity: Horizontal
Sym Rate: 27 500
Video PID:1760
Audio PID: 1720
PCR PID: 1760
FEC: 3/4

۱۳۸۶ آبان ۲۰, یکشنبه

میزگردی درباره تلویزیونهای لس آنجلسی bbc persian

در لس آنجلس جنگ تلویزیونهای فارسی زبان جریان دارد.
افزوده شدن تعداد تلویزیونهای ماهواره ای که هم اکنون حدود سی شبکه است و محدود بودن منابع مالی و آگهی از سویی و فعالیتهای متضاد این تلویزیونها اختلاف برانگیز است.
آن دسته از تلویزیونهایی که هدفشان سیاسی و مخالفت با جمهوری اسلامی ایران است، تلویزیونهایی را که صرفاً تجاری اند و برنامه های سرگرم کننده پخش می کنند متهم به ابتذال و حتی همکاری با حکومت ایران می کنند، اما خود این تلویزیونهای سیاسی هم متحد نیستند و دچاراختلافات درونی اند، همین وضع بین تلویزیونهای غیرسیاسی نیز دیده می شود.
برای بررسی وضع تلویزیونهای فارسی زبان لس آنجلس پای صحبت چند فعال رسانه ‌ای سیاسی می نشینیم: مهرداد پارسا مفسر و تحلیلگر امور ایران در تلویزیون پارس، حسین حقیقی یکی از مؤسسان رادیوی بیست و چهار ساعته صدای ایران که هم اکنون با تلویزیونهای سیاسی همکاری می کند و بهروز صوراسرافیل، روزنامه نگار، که در زمان برگزاری این میزگرد از برنامه سازان تلویزیون پارس در لس آنجلس بود و اکنون به تلویزیون صدای آمریکا پیوسته است.
آقای صور اسرافیل اجازه بدهید که اولین سئوال را با شما آغاز بکنم، وقتی به لس آنجلس آمدید و به کار رسانه ای پرداختید هدفتان امرار معاش بود یا مبارزه سیاسی؟
بهروز صوراسرافیل: نخیر اگر می خواستم زندگی بکنم که بدترین کار این بود، من ادامه کاری را که در اروپا می کردم عملاً به اینجا آوردم و حقیقتاً هدف فقط مبارزه سیاسی بود، برای اینکه شاید خود شما اطلاع داشته باشید که این تلویزیونهای سیاسی لااقل از لحاظ من و آن کسانی که شبیه منند و و هم کسانی که برای آنها کار می کنند، می دانم به هیچ وجه از نظر تجاری که هیچ، تأمین زندگی که هیچ، حتی برای گذران زندگی هم با دشواریهای زیاد هم خودشان روبرو هستند.
بنابر این ما عملاً با کمک مختصر کسانی که به تلویزیونها کمک می کنند و این جور برنامه ها زندگی می کنیم و به هیچ وجه هم جنبه اداره زندگی ندارد بلکه به ترتیبی گذراندن زندگی و دوام آوردن است تا آنجایی که بتوانیم به مبارزه ادامه بدهیم، لااقل برای بنده صرفاً این است.
آقای پارسا این مبارزه ای که این تلویزیونها و این برنامه سازها می کنند به نظر شما تا چه حد اثرگذار بوده؟ یعنی چیزی که شما لمس کرده باشید، ملموس شده باشد برای شما.
مهرداد پارسا: والله من به عنوان برنامه ساز سیاسی در تلویزیون تا آنجایی که کار خودم را بررسی می کنم، سخن از دل برآمده بر دل می نشیند، از قدیم هم گفته اند که سخن دلپذیر دل سخن پذیر می خواهد.
چون در درون ایران مردم تشنه اینند که فریادشان را طنین افکن بکنند که خوب در آنجا زبان گویایی ندارند ما اینجا این کار را می کنیم و در حقیقت بازتابی هستیم از آنچه درون ایران می گذرد.
درون ایران مردم مبارزه سیاسی خاموش می کنند ما در اینجا این چراغ را روشن کردیم و این فریاد را می زنیم همین طور که آقای صوراسرافیل گفتند با دست خالی می کنیم و برای پول هم نمی کنیم، فقر پر افتخار را ترجیح می دهیم به برنامه های آنچنانی که بتواند پولساز باشد.
و البته تأثیر دارد، تاثیرش هم این بوده که توانستیم تا حالا به مردم جهان و بویژه به حکومتهایی که با جمهوری اسلامی سازش دارند بگوییم که این رژیم، رژیمی ضدایرانی و ضد مردمی است و هیچ پایگاهی درون ایران ندارد.
این را حداقل به گوش جهانیان توانستیم برسانیم، از طرف مردم ایران که حداقل حمایت از این رژیم نکنند و از مردم حمایت بکنند.
آقای حقیقی شما پیشقدم بودید در این شهر رادیوی بیست و چهار ساعته درست کردید و الآن هم با تلویزیون همکاری می کنید همیشه کارتان سیاسی بوده، احتمالاً توی رادیو برنامه های دیگر هم داشتید ولی این انتقادی که از رسانه های غیرسیاسی می شود به نظر شما عادلانه است؟ خوب بالاخره هر جامعه ای همین طور که به سیاست احتیاج دارد به سرگرمی هم احتیاج دارد، به موسیقی هم احتیاج دارد، این انتقاد می شود که چرا اینها کار سیاسی نمی کنند آیا عادلانه است؟
حسین حقیقی: والله شخصاً به عقیده من عادلانه است به همین دلیل هم من در جناحی قرار دارم که کار تجاری صرف را توجیه نمی توانم بکنم به دلیل اینکه امروز جامعه ما نیاز به آگاهی دارد تا به آزادی برسد، ما بدون آگاهی به آزادی نخواهیم رسید و اگر تلویزیون صرفاً این وظیفه اصلی رسانه گروهی را که دادن آگاهی و آشنایی به واقعیتها برای ملتی باشد، در نظر نگیرد خیلی کار سودآوری می تواند باشد، اینجا اگر یکی بسازو بفروشی بخواهد بکند وارد مستغلات بشود خیلی بیشتر سود خواهد کرد.
مطلب دیگر این است که با برنامه های بسیار تجاری و مبتذلی که ارائه می دهند، شأن ایرانیان برون مرزی در مصیبت نشسته و فعال و کوشا را تنزل می دهند، یعنی گروهی از ایرانیان را به داخل مملکت نشان می دهند که باعث تفریح مردمان داخل و خارج می شوند.
برونمرزیها را به عنوان گروهی بشکن و بالابنداز معرفی می کنند و این چیزی است که حکومت دلش می خواهد.
حکومت ایران می خواهد نشان دهد که در لس آنجلس مشتی از ایران بی خبر و از درد محرومان بی خبر نشسته اند با خودشان خوشند و این هم برنامه های محبوب و مطلوبشان است که آقایی بخواند و بیست و چهار تا خانم خوش اندام هم که ساعتی دستمزد می گیرند بیایند و پشتش برقصند.
اینجا ما دیدیم امیرلشکرهایی که تاکسی می رانند، اینجا ما دیدیم کسانی را که وزیر بودند بقالی اداره می کنند، حال این رسانه ها وظیفه ندارند که این جامعه را آن چنان که حقش است معرفی بکنند؟
بله من متوجه حرف شما هستم ولی حرف من این بود که در زمانی که هستند رسانه هایی که فعالیت سیاسی و مبارزه می کنند، رسانه هایی هم هستند که کار هنری می کنند، اگر قرار باشد همه کار سیاسی بکنند یکنواختی به وجود می آید، در ضمن من فکر نمی کنم آن قدر باشند برنامه سازانی که پانزده تا تلویزیون همگی کار سیاسی بکنند، پس باید مقداری این وسط چیزهای دیگر هم باشد.
بهروز صوراسرافیل: ملاحظه بفرمایید این ذهنیت که رسانه های سیاسی باید فعالیت سیاسی بکنند مفهومی است که در ابتدای کار به وجود آمد، یعنی وقتی انقلاب شد این گمان بود که کسانی که به خارج از کشور آمدند لااقل اکثریت بزرگشان کسانی اند که در آن مملکت تحت تعقیب بودند یا کسانی بودند که آن زندگی و آن سیستمی را که بعد از انقلاب به وجود آمده بود نمی توانستند بپذیرند حالا یا از نظر سیاسی یا از نظر اجتماعی و طرز زندگی، بنابر این اینها تبعید را انتخاب کردند به خاطر اعتراض به آن وضعی که در داخل کشور هست و وقتی شما این تعریف را بپذیرید خوب تصوری که هست و انتظاری که هست این است که اینها خارج از کشور مخالفت بکنند، مبارزه بکنند با آنچه در ایران می گذرد.
این مفهوم وجود داشت تا چند سالی بعد از انقلاب، الآن این تصور ممکن است که هنوز وجود داشته باشد ولی واقعیات عوض شده یعنی من در همین لس آنجلس می بینم در اروپا هم همین طور است، موقعی که ما در اروپا بودیم شاید حدود ده دوازده سال پیش، اروپا هم همین طور بود یعنی جامعه ایرانی جامعه ای بود مخالف و مبارز و اپوزیسیون رژیمی که داخل ایران حاکم است.
ولی کسان زیادی که اینجا زندگی می کنند کسانی اند که راحت به ایران می روند و می آیند، حتی درآمدشان از آنجاست، بچه هایشان را می خواهند جایی بگذارند که آن سیستم وجود نداشته باشد.
خلاصه این مسئله جدیدی که به وجود آمده که الآن رسانه های گروهی مختلفی وجود دارند حتی رسانه هایی هست که فقط تفریح و ساز و ضرب نیست، رسانه هایی است که رسماً از سوی حکومت ایران مستقیم و غیرمستقیم درست شده و حتی کار سیاسی هم می کنند ولی در خارج از کشور.
واقعیت این است که ما جامعه و اصولاً به نظر من ملتی هستیم دچار نوعی اسکیزوفرنی، یعنی ملتی که همه چیز را با هم دارد، همه تضادها را با هم دارد و این بالاخره در طول زمان به یک سو سوق پیدا خواهد کرد، به همین دلیل است این تنشهایی که می بینید، این مخالفتها این انتقادهایی که همه از هم می کنند، برمی گردد به این موقعیت خاصی که ما فعلاً در این تاریخ معاصرمان پیدا کردیم.
خیلی متشکرم، آقای پارسا من می خواستم از شما بپرسم که این موضوعی که آقای صوراسرافیل مطرح کردند که به طور کلی اگر بخواهیم جمع بندی کنیم این است که شور و شوقی که بعد از انقلاب میان ایرانیهای مهاجر بود دیگر وجود ندارد، این می تواند به این علت باشد که نسل اول دیگر پیر شده و نسلهای بعدی زیاد علاقمند به سیاست نیستند؟ اینجا درس خوانده اند و اینجا آمریکایی شده اند، اینجا زندگی می کنند کار می کنند و برایشان فرقی نمی کند؟
مهرداد پارسا: در مورد نسلی که اینجا رشد پیدا کرده و بزرگ شده من فکر می کنم که برداشت اشتباه می کنند به هر حال تبلیغاتی است که جمهوری اسلامی معمولاً می خواهد به آن دامن بزند که آنهایی که در خارج از کشورند جامعه اینجا را نمی شناسند و اصلاً با مسائل داخل ایران آشنایی ندارند ولو اینکه خود من چندین گزارش از دانشگاههای اینجا تهیه کردم، بچه های ایرانی که اینجا هستند بسیار هم علاقمندند منتهی چون این رژیم را می شناسند و توی فضایی آزاد بزرگ شده اند، آن کشوری که دچار خفقان است می دانند که معنی اش چیست.
به ایران سفر می کنند و وقتی که برمی گردند متوجه می شوند که عمق فاجعه چقدر زیاد است در کشور ما، نخیر بچه های ما اینجا جامعه آزاد را دیدند و وقتی مقایسه می کنند با حکومتی که بر آن جامعه حاکم است کاملاً می فهمند که آن رسالت ملی خودشان را چگونه انجام بدهند چون بچه های اینجا هر چقدر هم اینجا بزرگ شده باشند به هر حال ایرانی اند.
آقای حقیقی سؤالی من داشتم از شما، داخل ایران مطبوعات یا رسانه ها وقتی می خواهند اشاره بکنند به رسانه های لس آنجلس می گویند رسانه های سلطنت طلب، آیا واقعاً تمامی گروههای سیاسی فعال در رسانه های اینجا سلطنت طلبند و گروههای دیگر هیچ نقشی ندارند توی این رسانه ها؟
حسین حقیقی: نه، یا متأسفانه یا خوشبختانه این رسانه های سیاسی همه سلطنت طلب نیستند، اصلاً خود شاهزاده رضا پهلوی هم سلطنت طلب نیست، تمام اظهاراتش این است که می گوید ما به آرای مردم رجوع می کنیم، آرای مردم هرچه می خواهد بگوید.
ولی این نوع تلقینی است که رژیم می خواهد به مردم آنجا بکند یعنی این تلقین نوعی تکرار است و در تکرار، اینها تأثیر را می بینند.
اینها مخصوصاً این کار را می کنند، اگر ما اینجا بشماریم من فکر می کنم از ده تا تلویزیون سیاسی توی آمریکا حتی یکی اش هم سلطنت طلب یا مشروطه خواه نیست، هرچند همه باور دارند دموکراسی را و مردمسالاری را.
متأسفانه، متأسفانه تکثر و تعدد تلویزیونها و وجود آنها حتی سیاسیها در دست عده ای افراد بدون صلاحیت، به اعتقاد من شأن این قضیه را پایین آورده، آن قدری که خود تلویزیوندارها به خودشان لطمه زدند، جمهوری اسلامی به آنها نزده.
شما فکر می کنید که علتش چیست که این تلویزیونها به هم لطمه می زنند چون مگر همه اینها هدف مشترکی ندارند؟
بهروز صوراسرافیل: نه اینها هدف مشترک ندارند چون داشتن تلویزیون نوعی تجارت است، شما باید کاری بکنید که بتواند خودش را اداره بکند، چون دولتی یا مؤسسه خاصی آنها را اداره نمی کند بنابر این رقابت تجاری هست، سلیقه ای هست، هدف مشترکی وجود ندارد.
ولی موضوعی هست که اصلاً ماهیت این کار را از آن موقعی که در ایران انقلاب شد و ما آمدیم به خارج از کشور، عوض کرده، آن هم این است که به ترتیبی اصولاً تکنولوژی رسانه های عمومی دموکراتیزه شده، تکنولوژی ماهواره همه چیز را عوض کرده، بعد از مدتی هم ارزانتر شده.
اولاً که به دست آوردن طول موج و فرکانسی که بتواند صدا و تصویر را به ایران برساند، خیلی گران و سخت بود حالا خیلی آسان است، کافی است شما بتوانید مقداری پول از جایی پیدا بکنید و به نسبت پولی که دارید می توانید بروید یک ساعاتی یا یک تلویزیون بیست و چهار ساعته همین طور که رسم شده به دست بیاورید.
از این تلویزیون شما می توانید به صورت وسیله سیاسی استفاده کنید، خودتان و همفکرانتان بنشینید و حرفهایتان را بزنید، یا می توانید بصورت مغازه ازآن استفاده کنید و ساعت ساعت آن را بفروشید به همین دلیل ماهیت کار عوض شده.
اغلب این تلویزیونها وضع مالی شان به خاطر تعدادشان خوب نیست، چون عملا فرض کنید در همین لس آنجلس اگر قرار بود فقط وسایل سیاسی باشند باید یکی دو تا رادیو و تلویزیون وجود می داشت ولی عملاً چون بیست تا سی تا وجود دارد از نظر اقتصادی قابل توجیه نیست بنابراین می شود وسیله ای که در اختیار همه است.
اینکه گفتم دموکراتیک منظورم این است یعنی الآن دیگر حتی لازم نیست که مثلاً شما پنجاه هزار دلار پول داشته باشید که بروید تلویزیون بیست و چهار ساعته درست کنید، می توانید دویست دلار داشته باشید بروید در همین تلویزیونهای موجود یک ساعت برنامه بخرید بنشینید و هر چه دلتان می خواهید بگویید، سلطنت طلب، کمونیست.
خوشبختانه من معتقدم این بد نیست این خیلی کمک کرده به اشاعه همان فرهنگی که ما بهش می گوییم دموکراسی، یعنی که ما اول عادت نداشتیم ببینیم آدمهایی که شبیه خودمان راه می رفتند حرفهای عجیب و غریب می زنند که ما دوست نداریم و مجبوریم اینها را تحمل کنیم چون نه زور داریم که صدایشان را خفه بکنیم و نه پول داریم که نگذاریم حرف بزنند، یارو اگر پول داشته باشد می رود حرفهای خوش را می زند.
حالا این فرهنگ کم کم جا افتاده و بنابراین خود به خود به نظر من مردم داخل ایران را هم عادت داده که انتخاب بکنند، مثل همینجا توی آمریکا شما نمی توانید جلوی کسی را بگیرید که چرا حرفی می زند بلکه همه حرفها را می شنوید و بعد انتخاب می کنید، هر کدام را که بخواهید.
این هیچ بد هم نیست ممکن است دورانی که ما عادت نداشتیم سخت گذشته یا سخت می گذرد به ما ولی عملاً در آینده کمک خواهد کرد به اینکه این آزادی ترجمه بشود به وضع سیاسی و اجتماعی جامعه در ایران .
خیلی متشکرم، آقای پارسا این نکته ای که آقای صوراسرافیل می گویند و آقای حقیقی هم گفتند شما هم گفتید این تکثر رسانه ها و بخصوص تلویزیون و به خاطر مسائل اقتصادی اینها ساعت های برنامه هایشان را می فروشند، به قول آقای صوراسرافیل دویست دلار می دهد می تواند حرف بزند ولی خوب همه کسانی که می روند آنجا به قول ما این کاره نیستند و مجبورند این برنامه ها را پر بکنند به همین جهت تبدیل می شود به برنامه های شاید بشود گفت کمدی، حتی من خودم دیدم با چشم خودم که می آیند حرف های عجیب و غریبی می زنند که خیلیها که در ایران با آنها تماس داشتم می گفتند می نشینیم و می خندیم به این ادعاهایی که می شود، یا اینکه کار به جایی می رسد که اینها برای اینکه بتوانند حرف بزنند از حد و مرزهای اصول هم رد می شوند، مثلاً فرض بکنید چون حکومت ایران حکومت مذهبی است به اسلام یا به دین بند می کنند، ممکن است بعضیها که حتی احتمالاً طرفدار حکومت ایران هم نباشند ولی اعتقادات مذهبی دارند بهشان بربخورد، آیا متوجه صدمه هایی که این کارها به اهداف شما زده هستید؟
مهرداد پارسا:مسئله این است که مردم الآن تشخیص دادند که به طور مثال آقای صوراسرافیل یا دکتر حسین حقیقی وقتی برنامه دارند انتخاب کردند که چه کسانی مردم در ایران می پذیرندشان و هنگامی که روی برنامه های ما دولت جمهوری اسلامی پارازیت می اندازد مشخص است که نمی خواهد صدای ما را مردم بشنوند، ولی خوب خیلی از این رسانه ها هستند که صدا و تصویرشان خوب پخش می شود، تأثیری که در خارج از کشور گذاشته مقداری سردرگمی ایجاد کرده برای اینکه در خارج از کشور است.
ولی در داخل ایران مردم می دانند که چه کار می کنند و چه کار نمی کنند.
ما داریم در اینجا مبارزه ملی انجام می دهیم و درون ایران تمام آنهایی که باید حرف ما را بفهمند کاملاً ما را می گیرند.
این ارتباطی که مردم با ما دارند نشان می دهد که ما را آنجا می بینند، حرف ما را می شنوند، اظهار نظر می کنند و آن خواست ماست برای اینکه ما برای گذار از این بحرانی که در کشور به وجود آماده است باید راه رسیدن به فضای دموکراتیک را طی بکنیم و این داد و دهشی که در این زمینه انجام می شود خیلی ما را موفق نشان می دهد.
حسین حقیقی: اجاره بدهید من برگردم به سؤالی که از آقای پارسا کردید چون احساس می کنم نکته ای ناگفته ماند.
کسانی که اینجا به جای آگاهی دادن به مردم، به جای روشن کردن مرز بین خرافات و اعتقادات، به اصل مذهب و اعتقادات مردم حمله می کنند و خود دیانت اسلام و غیره را زیر سؤال می برند، بنده شخصا در مبارزه چنین افرادی شک می کنم، من معتقدم که اگر ما دلسوز دین، دلسوز ملک و ملتیم باید بین خرافات و دین، مرز تعیین کنیم، باید ما بین حلیة المتقین ملا محمدباقر مجلسی با احکام قرآن برای مردم اینها را روشن کنیم که فرق اینها چیست.
ولی اگر بیاییم این قرآن را بکوبیم راه خطایی می رویم و نباید این کار صورت بگیرد برای اینکه این دقیقاً مطلوب دولت جمهوری اسلامی است.
جمهوری اسلامی از کسانی که مستقیماً به معتقدات مذهبی مردم حمله می کنند فیلم می گیرد، به بسیج و جوانهای احساساتی و مذهبی نشان می دهد و بعد می گوید این آقایان که برای شما دموکراسی و آینده سرفراز می خواهند اینها هستند و این به مبارزات عمومی ملت لطمه می زند.
خیلی متشکرم آقای حقیقی که این توضیح را به صحبتهای آقای پارسا اضافه کردید، آخرین سئوال را می خواهم از آقای صوراسرافیل بپرسم، آقای صوراسرافیل خیلیها از شما و دیگران ایراد می گیرند که از واقعیتهای داخل ایران دورید، می گویند خودتان در لس آنجلس نشستید و می گویید که به خیابانها بریزند در داخل ایران، چه پاسخی به این ایراد دارید؟
بهروز صوراسرافیل: مسئله این است که کسی که مبارزه می کند خواست خودش را بیان می کند، بنده دلم می خواهد که مردم ایران قیام بکنند، دلم می خواهد که این حکومت را سرنگون کنند و دلم می خواهد که حکومت دیگری در ایران جایش بگذارند، مردم ایران هم به حرف من گوش نمی کنند همچنان که تا به حال نکرده اند، اگر یک روزی ببینند که به نفعشان است لابد خواهند کرد و آن وقت حرف مرا گوش می دهند، اگر هم به صرفشان نیست مثل همین الآن گوش نمی دهند.
خود بنده هم اگر ایران بودم همین طور بودم اگر کسی از خارج حرفی می زد حتی اگر حرفش را می پسندیدم خوب می دیدم الآن عملی نیست و ضررش بیشتر از منفعتش است دلم خنک می شد ولی گوش نمی دادم ولی این گناهی بر بنده نیست، بالاخره به خاطر اینکه مردم در ایران یا روزنامه های ایران ممکن است به ریش بنده بخندند نمی توانم بگویم نه بابا اگر توانستید هم الآن قیام نکنید ولی به ریش من نخندید.
خیلی متشکرم آقای صوراسرافیل، همین طور تشکر می کنم از آقایان مهرداد پارسا و حسین حقیقی.
منبع صفحه ويژه ایرانیان لس انجلس

'به ما آگهی نمی دهند چون می ترسند' bbc persian گفتگو با مهندس شجره

تلویزیون پارس، قدیمی ترین تلویزیون بیست و چهار ساعته فارسی زبان لس آنجلس، از سال ۱۹۹۸ به صورت ۲۴ ساعته آغاز به کار کرده است.
پارس جزو رسانه های سیاسی این شهر است که هدفشان را مبارزه با جمهوری اسلامی ایران اعلام کرده اند و در حال حاضر قسمت عمده برنامه سازان سیاسی لس آنجلس در این تلویزیون فعالیت می کنند
صاحب و مدیر تلویزیون پارس، امیر شجره است که قبل از تأسیس تلویزیون پارس از بنیانگذاران رادیوی بیست و چهار ساعته صدای ایران بود، از او پرسیدیم که آیا از ابتدا می خواسته کار سیاسی کند یا در فکر پول در آوردن هم بوده است؟
علت آمدن ما به اینجا تجارت نبود، یعنی از بد حادثه کلاً آمدیم، درنتیجه اصلاً فکر ما در آن زمینه نبود که پول دربیاوریم، در این فکر بودیم که چه باید برای وطنمان بکنیم و چه می توانیم بکنیم که مملکت ما به راه درست برود و ما به آنجا برگردیم، نه اینکه اینجا بمانیم چون از ابتدا فکرما در ماندن اینجا نبود و متأسفانه فکر ما اصلاً به پول درآوردن نرسید.
کما اینکه با حداقل امکانات زندگی می کنیم ولی من فکر می کنم که توانستیم کاری بکنیم که درست است که تأثیر سریع و فوری در کوتاه مدت نتوانستیم به آن گونه که می خواستیم بگذاریم ولی می دانم که در درازمدت تأثیری گذاشتیم که اگر تداوم پیدا بکند نتیجه خواهد داد.
ولی به هر حال رسانه اگر دولتی نباشد باید روی پای خودش بایستد و آن هم از طریق آگهی، شما از نظر گرفتن آگهی چون سیاسی هستید مشکلی ندارید؟
ما از نظر آگهی بسیار اشکال داریم، مخصوصا با مشاغلی که می توانند آگهی بدهند چون تجارتشان بیشتر در رابطه با ایران است.
آنها به ما آگهی نمی دهند شاید از روابطشان می ترسند یا رعایت می کنند، میزان آگهیهای بین المللی، چون کار ما به اصطلاح بین المللی است، سرتاسر آمریکا اروپا و ایران است.
خیلی از آگهی دهنده ها شاید چون کارشان محلی است برایشان صرف نمی کند که به تلویزیون پارس آگهی بدهند یا به تلویزیون مشابه چون احتیاجی ندارند که آگهی آنها در شهرهای دیگر پخش بشود.
آن سری مشاغلی که آگهی آنها ملی یا بین المللی است با تلویزیونهای ما ها که اسم سیاسی داریم کار نمی کنند و از این نظر بسیار در مضیقه ایم.
پارس و تلویزیونهای مشابه منبع دیگر درآمدشان کمک مستقیم مردم بود که به عنوان مثلاً آبونمان یا حمایت به ما کمک می کردند، آن هم به علت تعدد تلویزیونها بتدریج کم شد، حالا چه سیاسی و چه غیرسیاسی.
مردم دیدند که چندین تلویزیون هست که به قول معروف حق انتخاب پیدا کردند، کنترل از راه دور در دستشان است و آن را می چرخانند، در نتیجه آن درآمد هم بی نهایت کم شد یعنی اصلاً به صفر نزدیک شد
درآمد دیگری که ما الآن داریم و خیلی به ما کمک کرده تا بتوانیم روی پایمان بایستیم، یک مقدار وقتی است که ما مجبوریم بفروشیم به مشاغل، مثل جواهر فروش، فرش فروش، پزشک یا وکیل که اینها بتوانند برای کار خودشان تبلیغ بکنند.
یعنی من می توانم بگویم که شصت یا شصت و پنج درصد در آمد ما از اینهاست حدود سی، سی و پنج درصد کمک مردم و آگهی و همیشه هم لب مرزیم، یعنی با یک باد یک کمی تندتر واقعاً این ور و آن ور می شویم و هیچوقت آن طور که می خواهیم ثبات نداریم که مطمئن باشیم تا کی می توانیم ادامه بدهیم.
آن کسانی که برنامه سازند و برای شما برنامه می سازند حقوق می گیرند از شما؟
خوشبختانه دوستانی که در تلویزیون پارس هستند اکثراً از من پولی دریافت نمی کنند، با تعدادی از آنها بر سر اسپانسر و آگهی توافق کردیم خودشان زحمت کشیدند چند تا اسپانسر پیدا کردند، عده ای هم برای دل خودشان آمده اند اینجا کار می کنند ولی خوب کادر فنی و کادر اداری را ما حقوق می دهیم.
از وقتی که دوبی به صورت امروزی اش درآمده و ایرانیها در آنجا زیاد شدند و تجارتخانه ها و صنایع به آنجا رفتند خیلی از تلویزیونها وضعشان بهتر شده، شما هم از آگهیهای دوبی سهمی دارید؟
ما اصلاً، صفر.
ما نه از ایران آگهی داریم نه از دوبی، بیشتر آگهیهایمان مال آمریکاست، کاناداست، خیلی معدود هم از اروپا که آن هم بیشتر کنسرتهایی است که در اروپا برگزار می شود و دوستان لطف دارند به ما آگهی می دهند به علت اینکه می گویند بیننده زیاد دارید و مردم می بینند.
ما از ایران و دوبی که به اصطلاح از منابع اصلی درآمد تلویزیونهای غیرسیاسی اند اصلاً سهمی نداریم.
یعنی خودتان دنبال آنها نرفتید یا اینکه آنها به خاطر اینکه شما برنامه های سیاسی دارید دنبال شما نیامدند؟
یکی دو تا از بازاریابهایی که قبلاً با ما همکاری می کردند درسفرهایی که به دوبی داشتند وقتی که عنوان کرده بودند کسی علاقه نداشته که به تلویزیونهای مشابه ما آگهی بدهد در نتیجه آنها هم تلاش نمی کنند چون می دانند تلاش بی فایده است، می روند دنبال جاهایی که آگهی می دهند، ما تلاشمان را کردیم ولی هیچوقت نتیجه نداده است.
سؤالی که می خواستم بکنم درباره وضع کلی رسانه ها و مطبوعات فارسی زبان در لس آنجلس، تا آنجایی که من شاهد بودم اینها هیچ گونه هماهنگی و همکاری با هم ندارند این دلیلش چی هست؟ آیا دلیلش رقابت تجارتی است؟ خوب چون بین آنهایی که سیاسی اند که رقابت تجارتی وجود نمی تواند داشته باشد، چه دلیلی دارد که اینها نمی توانند روابطشان، حالا من نمی گویم همکاری ولی حداقل دوستانه باشد؟ چون من خودم بعضی وقتها تماشا می کنم می بینم بعضی از تلویزیونها دست از سر همدیگر برنمی دارند و بازار تهمت رواج دارد، حتی بعضی سیاسیها هم باهم زیاد نمی سازند، این علتش چیست؟
منهای رقابتهای مالی که طبیعتاً وقتی آدم بخواهد خودکفا بشود یعنی خودش را از نظر مالی نگاهداری بکند و روی پای خودش بایستد طبیعتاً این رقابتها هست، در راه مسائل سیاسی هم که می گویید، یک مقداری ما اختلاف، شاید اختلاف نظر داریم با هم.
علتش هم اینکه هیچوقت نشده که ما بتوانیم سر موضوع مشخصی با هم به توافق برسیم و موضوع مشخصی را دنبال بکنیم.
بازهم من فکر می کنم مقداری ریشه مالی پیدا می کند، بعد هم اینکه خوب آدم باید تشخیص بدهد برای چه هدفی کار می کند.
این قبلاً هم صحبت شده که ما می خواستیم بنشینیم با هم هماهنگ بشویم ولی هر دفعه سری مشکلاتی که من واقعاً نمی توانم بگویم دلیلش چیست باعث شده که این همبستگی و هماهنگی به هم بخورد.
آن چیزی که شخص خود من دنبالش هستم که واقعا هم برایم مسئله مالی به هیچوجه مهم نیست، این است که ما در شرایط کنونی که داریم زندگی می کنیم، چرا اینجا هستیم، بویژه ما افرادی که به قول شما یا مردم داریم کار سیاسی می کنیم که من فکر می کنم کار سیاسی نمی کنیم داریم وظیفه خود را انجام می دهیم، یعنی آدمی که دور افتاده از وطن از روی اجبار، طبیعتاً وقتی می خواهد به حقش برسد خوب این اسمش می شود سیاسی ولی من می گویم حقش است، مسئله سیاسی چیز دیگری است.
در هر حال هدف همه این است که برگردیم کشورمان و کشور ما جایگاه خودش را، آن چیزی که شایسته اش است، در آن جایگاه قرار بگیرد، از نظر بین المللی اعتبار خودش را پیدا بکند.
در این زمینه ها ما خواه ناخواه یکرنگیم یعنی خواسته های همه ما همین است، حداقل توقع خود من همین است که ما باید در این زمینه ها با یکدیگر هماهنگ باشیم و برآیند این نیروها خواه ناخواه در سیستم آینده عمل خواهد کرد، چه یک طرف جمهوریخواه باشد چه یک طرف سلطنت طلب باشد یا هر مسلک دیگری داشته باشد.
اگر در نهایت هدف، آزادی ایران از این وضعیت باشد، درست شدن وضع ایران در سطح جهانی باشد، پس اینها هم جهتند با هم، تا حدودی با چند درجه اختلاف اما برآیند این نیروها می تواند نیرویی باشد که بعداً تاثیرگذار باشد.
ولی متأسفانه وقتی این نیروها در خلاف جهت هم یا درفاصله بیشتر از هم قرار می گیرند متأسفانه نه تنها به هم کمک نمی کنند بلکه همدیگر را خنثی می کنند.
غیر از این اختلاف سلیقه و اختلاف نظر، من دقت کردم که بازار تهمت و افترا در اینجا زیاد است، حالا من ریشه هایش را نمی دانم مثلاً فرض بکنید تلویزیونهایی را که کار سیاسی نمی کنند و سرگرم کننده یا تجاری اند متهم می کنند که با حکومت ایران کار می کنند یا حکومت ایران از آنها حمایت می کند، این به خاطر این هست که اینها آگهی بیشتری می گیرند و وضع مالی شان از بقیه بهتر است که تهمتها به آنها زده می شود یا دلایل دیگری دارد؟
من فکر نمی کنم که این مسئله به آن صورتی که شایع است باشد، وابسته به جمهوری اسلامی و غیروابسته به جمهوری اسلامی.
طبیعتاً ببینید کار آنها سرگرم کردن است هیچ مزاحمتی حداقل از نظر ظاهر برای حکومت ایران ایجاد نمی کنند مگر اینکه قسمت موسیقی آنها یا نمایشنامه هایشان که شاید برای حکومت خوشایند نباشد ولی من فکر می کنم که حکومت دیگر فکر این چیزها نیست.
آنها به این فکر می کنند که مردم هر چه می توانند سرگرمتر باشند، به غیر از تلویزیونهای ایرانی، تلویزیونهای سرگرم کننده دیگری هم از کشورهای دیگر الآن در ایران هست که هیچ مزاحمتی برای ایران ندارند و نمی شود گفت از آنها حمایت می شود اما راحت تر می گذارند کارشان را بکنند.
مشاغل که می خواهند که برای خودشان تبلیغ کنند ممکن هم هست بعضیهایشان وابسته به ایران هم باشند، ممکن است به آنها بگویند آقا که اگر می خواهید آگهی بدهید به آن تلویزیون بهتر می توانید بدهید، این را دیگر خودشان می دانند.
مسلم این است که چون آنها سرگرمی را انتخاب کردند دستشان برای این کار بازتر است و باز هم مسلم است که ماها این طرف قضیه در خلاف جهت آن آبی که جمهوری اسلامی توی جوی انداخته می خواهیم شنا بکنیم.
آنها ما را مزاحم خودشان می دانند و سعی دارند جلوی ما را بگیرند، در نتیجه نیروهایشان را بسیج کرده اند که امواج ماهواره ما را در ایران سد کنند، آنها می توانند ما را توی ایران تضیعف بکنند، سنگ بیندازند جلوی ما یا مثلاً اگر یک کاسبی فردا عشقش کشید به تلویزیون پارس آگهی بدهد به او بگویند شما این کار را نکنید که این اتفاق افتاده است.
ولی همین تلویزیون های سرگرم کننده این برنامه هایی که پخش می کنند حتما یک سری جوانها، یک سری زیادی از جوانها آنها را نگاه می کنند و عادت می کنند به موسیقی غربی، به فرهنگ غربی، به فرهنگ ایرانیهای در غرب، به آن چیزهایی که خوشایند نیست برای حکومت ایران، یعنی یک نسلی در حال بزرگ شدن با این تلویزیونها و همین طور با تلویزیونهای شماست که در آینده ممکن است برای حکومت ایران مزاحم باشند، یعنی فکر نمی کنم که آنها بخواهند که برنامه های هنری و موسیقی و به قول خودشان موسیقی لس آنجلسی در ایران رواج پیدا کند.
من گفتم ممکن است در این زمینه ها فکر بکنند، خود من هم فکر می کنم که با خواست اصلی آنها منطبق نیست ولی یک چیزی هم در نظر بگیرید که در دنیای ارتباطات بین المللی با وجود ماهواره و اینترنت و نظام ارتباطی گسترده ای که امروز پیش آمده آنها قادر نخواهند بود که جلوی این را بگیرند چون طبیعتاً راه دیگری برای گسترش آن وجود دارد.
اینها بیشتر انرژی خود را گذاشته اند که جلوی کسانی را بگیرند که دارند مستقیماً به پنجره شان سنگ می اندازند، آن یکی را جلویش را نمی توانند بگیرند چون اگر بخواهند جلوی برنامه های سرگرم کننده را شما فرض کنید از طریق کانالهای ایرانی بگیرند خوب ترکیه هم هست، ای بی سی هم هست، ام بی سی هم هست، کانالهای سینمایی هم هست، ام تی وی هم هست، همه اینها روی ماهواره اند، در نتیجه مردم می توانند ارتزاق هنر را بکنند یا موسیقی یا غیره را.
فکر می کنید چقدر در ایران نفوذ کرده اید؟
با آماری که می گیریم نفوذ خوبی داشتیم ولی مشکلی پیش آمده که این نفوذ را کمرنگتر کرده و مقداری به هم ریخته و آن اختلاف بین رسانه هاست .
اگر این اختلاف بین رسانه ها از ابتدا پیش نمی آمد، یعنی اگر ما ها دراین حد عمل می کردیم که اختلافاتمان را خارج از صفحه تلویزیون یا میکروفون رادیو یا صفحه روزنامه می آوردیم، اگر در جلسات بسته تری این اختلافات را حل می کردیم، شاید تأثیر خیلی بیشتری می داشتیم.
یک مقدار ما خودمان تأثیر خودمان را بیرنگتر کردیم، یکی اینکه یک مقدار عوامل نفوذی یا نا آگاه سیاسی درون ما پیدا شد، حالا اگر من می گویم عوامل نفوذی یا نا آگاه نمی توانم صددرصد بگویم که فلان آقا که آمده فلان روز ادعا کرده مثلاً من این کار را در مورد ایران می کنم و از جو آماده فکری ایرانیها استفاده می کنم و همه منتظر معجزه ای هستند مثل ظهور امام زمان، حالا یک دفعه فکر کنند که آدمی هم در خارج ظهور می کند که می تواند کاری بکند، خوب اینها یا آگاهانه این کار را کرده اند یا نا آگاهانه.
اگر آگاهانه این کار را کرده اند پس از یک جا سر چشمه می گرفته که بیایند چنین فضایی درست بکنند، یا نا آگاه بودند و جامعه را فریب دادند.
این کارها بیشتر به اعتماد مردم لطمه می زند و ذوق و شوق آنها راکه گرایش پیدا بکنند به قطبی که می تواند کاری بکند ضعیفتر می کند.
آقای شجره از رسانه های لس آنجلس بخصوص سیاسیها انتقاد می شود که به خاطر دور بودن از ایران طی بیست و هفت هشت سال گذشته از جامعه ایران اطلاعات کافی ندارند و مسائلی مطرح می کنند که در ایران برای مردم ملموس نیست و به آن عادت ندارند.
این درست است چون بالاخره ما آن شعله آتش را از دور تماشا می کنیم، تا گرما به ما برسد کمی سردتر می شود، سرما تا به ما برسد کمی گرمتر می شود.
این را قبول دارم ولی یجهت دیگری را قبول ندارم، اینکه در خود ایران هم طی این مدت در اثر تبلیغات و در اثر اعمال فشارهایی در داخل، مردم را به یک سری عادت وادار کرده اند یعنی مردم یواش یواش دارند به این حکومت عادت می کنند ولی ما به آن عادت نمی کنیم برای اینکه ما اینجا ایستاده و در انتظاریم.

MTV Arabic بر روی ماهواره عرب ست

MTV Arabic
Badr 4 26E
12169.00
V
27500
3/4

۱۳۸۶ آبان ۱۷, پنجشنبه

دروووووووود
به سايت بنياد اميد سر بزنيد

ما پیروزیم چون حق با ماست
اعتیاد نه
از مرگ نمیترسیم
در ظلم نمیمانیم
احترام به پدر و مادر پیشکسوت
زنده باد ازاد
یزنده باد دموکراسی
همه به ایران فکر می کنیم
خداوند ایران نگهبان تمام مبارزین باشد
دست به دست هم دهيم به مهـرميهـــن خويــش را كنيـــم اباد
ایرانی سر بلندایران سر فراز
اهورا نگه بان ایران باد
پرچم سه رنگ شیر خورشید ایران همیشه در اهتزاز باد
پاینده باد پارس زمین و پارسیانبرافراشته باد درفش شیر و خورشید نشان

۱۳۸۶ آبان ۸, سه‌شنبه

این پتیشن امضا کنید
به انگیزه دفاع از تمامیت ارضی و حقوق نسلهای سرزمینمان ایران
امضا کنندگان این سند، هر نوع قراردادی که حقوق پنجاه درصدی ایران در رابطه با دریای مازندران (دریای کاسپین) [طبق قرارداد 1921 و 1940 بین ایران و اتحاد جماهیر شوروی] را نقض کند نخواهیم پذیرفت

We, Iranian the endorsers of this article, oppose any contract [othert than contract has been signed in 1921 and 1940 between Iran and Soviet Union] that annuls the %50 ownership of the Caspian Sea of Iran, or changing the border lines.
به این ادرس بروید و امضا کنید

۱۳۸۶ مهر ۳۰, دوشنبه

کاش این دو شهریور هر چه زودتر بگذرد ازوبلاگ شیر خفته


ما پیروزیم چون حق با ماست
اعتیاد نه
از مرگ نمیترسیم
در ظلم نمیمانیم
احترام به پدر و مادر پیشکسوت
زنده باد ازادی
زنده باد دموکراسی
همه به ایران فکر می کنیم
خداوند ایران نگهبان تمام مبارزین باشد
دست به دست هم دهيم به مهـرميهـــن خويــش را كنيـــم اباد
ایرانی سر بلندایران سر فراز
اهورا نگه بان ایران باد
پرچم سه رنگ شیر خورشید ایران همیشه در اهتزاز بادپاینده باد
پارس زمین و پارسیان بفراشته باد
درفش شیر و خورشید نشان
سال گذشته وقتی اعلام شد رییس محترم جمهور اسلامی قصد دارد در دانشگاه پلی تکنیک(امیرکبیر) سخنرانی کند بسیار تعجب کردم. جو دانشگاه امیرکبیر نسبت به دانشگاه های دیگر رادیکال تر، و فضای غالب در آنجا کاملا نسبت به دولت منتقدانه است. حتا توسط نهادهای امنیتی به رییس جمهور محترم توصیه شد دانشگاه دیگری را برای سخنرانی برگزیند اما بالاخره اینگونه نشد و جناب «دکتر» به پلی تکنیک رفتند. ظاهرا از قبل تمهیداتی اندیشیده شده بود تا مراسم بدون حاشیه برگزار شود این را می شد از خیل دانشجویانی که بیرون درب آمفی تیاتر به سخنان «سقراط» گونه دکتر، گوش جان می سپردند فهمید. در واقع مسوولان دانشگاه عناصر مارک دار و یا به زعم خودشان مساله دار را به سالن راه ندادند. اغلب مستمعین از دانشجویان طرفدار دولت و یا مثلا غیر سیاسی ها بودند. اما همین بی خط های غیر سیاسی به محض رویت جناب دکتر احمدی نژاد چنان به وجد آمدند که از توصیف اش هم قاصرم! عکس های آن روز در سایت ها هست و بسیار هم گویاست. تجربه تلخی بود، انتظار می رفت از آن پس، برنامه گذاران سخنرانی های رییس جمهوری اسلامی، همه ی جوانب را در نظر بگیرند.
از آنروز پاییزی تا روزی که «پرزیدنت محمود احمدی نژاد» در دانشگاه کلمبیا به ایراد سخنرانی پرداختند یکسال هم نمی گذرد. در اخبار آمده بود که رییس محترم جمهوری اسلامی برای ایراد سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل به ینگه دنیا تشریف می برند حال چه شد که تاج گل گذاشتن بر بنای یاد بود قربانیان یازده سپتامبر در «گراند زیرو» و همچنین سخنرانی در دانشگاه کلمبیا، که بسیار تحت نفوذ محافل یهودی است نیز، در برنامه سفر جناب دکتر گنجانده شد خدا می داند و بس.
مقامات آمریکایی فرصت حضور «سقراط زمان» در «گراند زیرو» را از ایشان دریغ کردند. لابد حدس می زدند ایشان در آن مکان قصد دارد «جرج بوش» را عامل و فرمانده حمله به برج های دوقلو معرفی کرده و احتمالا تروریست ها را، صهیونیست بخواند! در هر حال با دیدن نتیجه برنامه ایشان در دانشگاه کلمبیا، باید خدا را سپاسگزار باشیم که پای رییس جمهوری به «گراند زیرو» (زمین صفر) نرسید تا باز سخنان سقراط گونه ای ایراد نمایند که دستاویز افزونتری برای رسانه های مخالف نظام فراهم شود تا هر چه می خواهد دل تنگ شان بر زبان آورند. سال ها است که دولتمردان جهان، تیتر یک شدن را نمی پسندند و ترجیح می دهند حدالمقدور در انظار ظاهر شده و به قاعده و در جای خود سخن بگویند. مردم جهان هم آدم های حماسی و حماسه زده را جدی نمی گیرند دوران کوبیدن قدرت های جهانی و دست در هوا چرخاندن سال ها است که پایان یافته است. امروزه بسیاری از مردم جهان سوم علاقمندند ژاپن، کره جنوبی، سنگاپور، برزیل و یا حتا دبی شوند نه ویتنام و کوبا و کره فلاکت زده ی شمالی.
لذا مستمعین رهبرانی همچون چاوز و کاسترو و... در سراسر جهان، سخنان ایشان را نه با شور و هیجان بلکه با نیشخندی بر لب دنبال می کنند. ونزویلا کشوری است که بلحاظ ذخایر نفتی غنی ترین کشور آمریکای جنوبی است اما، پدیده ای به نام «هوگو چاوز» با ادا اصولی که در می آورد به جای اینکه با تعقل و برنامه ریزی از فرصت طلایی افزایش بهای نفت استفاده کرده و کشورش را از جرگه جهان سومیان بالا بکشد همچون بازیگوشان مشرق زمین، سر مردمان تنگ دست آن کشور را با هیجان آفرینی هایی که حقیقتا در این عصر بی مزه اند گرم کرده و فقط فرصت ها است که هدر می رود و روشنفکرانند که باید خون دل بخورند و دم برنیاورند تا به دلدادگی به فراسوی مرزها متهم شان نکنند.
متاسفانه پوپولیزم چاوزی بخاطر اینکه در آنسوی اقیانوس کاربردی و موفقیت آمیز بوده، برای دولتمردانی که از علاج مشکلات جوامع شان عاجزند به یک الگو و راهکار استراتژیک مبدل شده است. این دسته از دولتمردان که بسیار هم کم شمارند و از قضا اغلب هم ، بر ممالک «زرخیز» حکم می رانند ابن الوقتند رسانه ، تریبون و بهانه ای بیابند تا شعارهای رنگ و رو رفته بعضا تاریخ مصرف گذشته را غبارروبی کنند. شاید بدین طریق پرده ای غبارآلود بر مشکلات مبتلا به جامعه و مطالبات بر حق مردمان شان کشیده شود.
در جهان امروز ایدئولوژی از دولتمردی جداست حتا در ممالکی که ایدئولوژی حاکم است دولتمردان لزوما ایدئولوگ نیستند آنان سرشان به امور اجرایی گرم است. برای مثال کشور چین یکی از کشورهای ایدئولوژی زده ی جهان است. اما بسیاری از مردمان جهان حتا نام رییس جمهور این کشور را نمی دانند دولتمردان چینی سرشان بکار تمشیت امور مردم شان گرم است و سال ها است که «اژدهای زرد» به عروسکی در جشن ها تبدیل شده است. دولت چین به عنوان بزرگترین دولت کمونیستی جهان قاعدتا می بایست رهبر جبهه ضد امپریالیزم باشد و آقای "هو جین تائو" باید مدام در تلویزیون ها ظاهر شده و برای آمریکا و جهان سرمایه داری خط و نشان می کشید، به ملل عقب مانده و فقیر نوید آزادی (البته از نوع کمونیستی اش که از هزار بند و بدبختی بدتر است) را می داد ،اما نه تنها اینگونه نیست که شاهدیم چینی ها برای کسب منافع بیشتر حتا درباره تمامیت ارضی شان مسامحه و ملاحظه کاری می کنند اگر دولتمردان چینی اراده کنند ارتش قدرتمند این کشور که سومین ارتش بزرگ دنیاست قادر است در عرض چند ساعت، تایوان را تصرف نماید اینکار خیلی هم نامشروع نیست زیرا در نیمه ی دهه ی هفتاد.م سازمان ملل متحد «جمهوری چین» (تایوان) را اخراج و «دولت جمهوری خلق چین» را به عضویت پذیرفت در حال حاضر همه ی جهان به جز چند کشور ، تایوان را جزیی از سرزمین چین می دانند اما چرا چینی ها درایت پیشه کرده و منافع بزرگ را فدای منفعت های کوچکتر نمی کنند؟ من فکر می کنم پاسخ این پرسش خیلی سخت نیست چون دولت چین نیازی به «عوام انگیزی» و سرگرم کردن مردمان هر روز به غایله ای تازه، ندارد این کشور در زمینه توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بسیار موفق بوده و دولتمردانش عملا از پس اداره پر جمعیت ترین کشور جهان بر آمده اند. این است رمز ناآشنایی نام آقای «هوجین تائو» رییس جمهور چین برای بسیاری از مردم جهان.
اما در این مُلک که بین مشرق دور و مغرب دورتر قرار گرفته دولتمردان، لازم است سخنور و تئوریسین و اغلب دارای «کرامات» و ... باشند. باید درباره ی همه چیز و همه ی امورات نظریه داشته باشند هیچ مساله ای نباید وجود داشته باشد که درباره اش نسخه ای در جیب ایشان نباشد. حال کارگران از گرسنگی بمیرند و یا معلمان از نداری دادشان به آسمان بلند شود، مهم این است که دولتمردان ما از عهده مواجهه با نخبگان جهان در حساس ترین مراکز علمی جهان بر می آیند. حاضرند روبه روی هر خبرنگاری نشسته و از هر دری سخن بگویند. حتا در نطق تاریخی شان در عالی ترین مجمع بین المللی، دولتمردان جهان را نصیحت کنند تا مراقب نهاد خانواده باشند و به ایشان انذار دهند تا آزادی مردمان شان را سلب نکنند و یا در جایی دیگر، سانسور و عدم آزادی رسانه ای را در غرب محکوم نمایند و الخ.
و اینگونه بود که بالاخره سخنرانی رییس جمهور کشورمان در دانشگاه کلمبیا انجام گرفت. پیش از آغاز سخنرانی دکترمحمود احمدی نژاد، "لی بولینجر" رییس دانشگاه پشت تریبون قرار گرفت و چنان به دور از ادب و نزاکت سخن گفت که از ظرفیت بالای رییس جمهوری اسلامی متحیر شدم که چگونه بدون درنگ سالن را ترک نکردند. به عنوان یک ایرانی که نه به احمدی نژاد رای دادم ، نه عملکرد او و دولتش را می پسندم و نه حتا نسبت به ایشان علاقه ای دارم اما بشدت از ادبیات و واژه های زشتی که رییس دانشگاه کلمبیا بر زبان راند ناراحت و عصبانی شدم. رییس دانشگاهی که در مقام یک دادستان تندخو و بی نزاکت ظاهر شده و یک بیانیه بالا بلند سیاسی توام با توهین های رکیک را قرایت کرد و رییس جمهور کشورمان به او نگریست و دم بر نیاورد! ظاهر امر نشان می داد دکتر احمدی نژاد در کار انجام شده قرار گرفته و بجای ترک صحنه تصمیم گرفته بماند و مدعیات بولینجر را مستدلانه پاسخ دهد اما سخنان ایشان نا امید کننده تر از آن چیزی بود که تصور می شد. چند روز بعد وقتی در خبرها خواندم که آقای رییس جمهور می دانست رییس دانشگاه قرار است چه بگوید، در واقع دستگیرم شد که ماجرا همان تیتر یک شدن، بهر قیمت ممکن بوده است. به این خبر توجه کنید: به گزارش «عصر ایران» به نقل از شینهوا، "لی بولینجر" روز چهارشنبه در جمع خبرنگاران اظهار داشت: "قرار و مدارهایی که به دیدار رییس جمهور ایران از دانشگاه کلمبیا منجر شد شامل توافقاتی بود که براساس آن، این فرصت به من داده می شد تا در ابتدای بحث با احمدی نژاد رودررو شوم. بنابراین این مساله کاملا مورد توافق قرار گرفته بود" وی در ادامه می گوید: "پیشتر گفته بودیم این جلسه شامل سئوالات بسیار سختی خواهد بود بنابراین اعلام اینکه از قبل به رییس جمهوری ایران درباره محتوای جلسه هشدار داده نشده بود کاملا کذب است."
روزگاری شعار ما در زمینه ی سیاست خارجی نظام، «عزت» و «مصلحت» بود نمی دانم کجای آنچه که در آن دو ساعت، در دانشگاه کلمبیا گذشت به مصلحت نظام بوده و یا چه عزتی برای مسوولان بالاخص شخص دکتراحمدی نژاد به ارمغان آورده است؟ در این میان کار صدا و سیما بامزه بود تشویق حضار برای رییس دانشگاه را، روی سخنان رییس جمهور میکس کرده و هو و هیاهوی حاضران را، وسط سخنان رییس دانشگاه گنجانده بودند! نمی دانم در این عصر ارتباطات، در دورانی که دیگر هیچ رازی رمزی ناگشودنی نیست و حکومت ها در محفظه ای شیشه ای پیش روی میلیون ها تن قرار گرفته اند این گونه روتوش کردن ها، غیر از توهین به شعور مردم چه معنایی دارد؟
واقع مطلب آنست که رییس جمهور کشورمان نه تنها مورد تشویق حضار قرار نگرفت بلکه وقتی که وجود هم جنس گرایان را از بیخ و بن منکر شد و از آزادی در اینجا و فساد و تباهی در آنجا و... سخن گفت مورد استهزا هم قرار گرفت.
من بر عکس بسیاری که معتقدند دکتر باید سالن دانشگاه را ترک می کرد اساسا معتقدم ایشان نباید به نیویورک می رفت. مگر روسای جمهور پیش از ایشان هر سال به نیویورک می رفتند؟ گذشته از این چه لزومی دارد رییس جمهور، اینهمه سخن بگوید مگر در همان ماه های آغاز بکار ایشان، شیخ اصولگرایان، جناب ناطق نوری به وی توصیه نکرد کم گوید و گزیده، چون دُر؟
آقای احمدی نژاد نه تنها باید سالن را ترک می کرد حتا نباید به دانشگاهی متاثر از محافل یهودی ضد نظام اسلامی ایران پا می گذاشت و فراتر، مصلحت آن بود در شرایط «حساس کنونی» عطای سفر به نیویورک را به لقایش می بخشید یا لااقل با خبرنگاران زیرک رسانه های بین المللی مصاحبه نمی کرد تا ناچار شود برخی مسایل بدیهی را انکار کند و یا چیزهایی بگوید و مدعیاتی مطرح کند که این چنین جنجال برانگیز شود.
نمی دانم چرا در پایان شهریور ماه هر سال باید دل مان بلرزد که باز سفری ، سخنی و جنجالی در پیش و ریشخندی به ریش جماعت ایرانی در راه است؟ کاش این دو شهریور در پیش هم، هر چه زودتر بیایند و بگذرند، کاش اینبار تحریم انتخابات تحریم شود، کاش آب رفته بجوی بازگردد. فعلا باید دعا کنیم ، اوضاع از آنچه هست بدتر نشود، کاشکی
...!

۱۳۸۶ مرداد ۲۵, پنجشنبه

کانال تصویر ایران تا لحظاتی دیگر بر روی ماهواره هاتبرد

کانال تصویر ایران تا لحظاتی دیگر بر روی ماهواره هاتبرد
AFN
Freq: 11470
SR 27500
POL: VER
FEC: 5/6

۱۳۸۶ مرداد ۶, شنبه

سایت http://www.biabazi.com

سایت
رایگان
شامل سرگمی و بازیهای متنوع

۱۳۸۶ مرداد ۵, جمعه

يادداشت سردار رادان در باره طرح امنيت اجتماعی و برنامه کوله پشتی، مهر

صدا و سيما را سرزنش نکنيم
فرمانده نيروی انتظامی تهران بزرگ در يادداشتی از همه صاحبان قلم، بيان و گفتار خواست از استمرار سرزنش صدا و سيما به خاطر آنچه در برنامه "کوله‌پشتی" روی داده، بپرهيزند. به گزارش خبرگزاری مهر، سردار احمدرضا رادان در يادداشت خود آورده است: "درست از همان روزی که در گفتگو با ارباب جرايد و اصحاب قلم و رسانه از اجرای طرح ارتقاء امنيت اجتماعی شهروندان سخن به ميان آوردم، از اين واقعيت آگاه بودم که قدم به قلمرويی نهاده و از پديده ای سخن گفته ام که از يکسو متوليان بسيار دارد و از سوی ديگر نقادی های بسياری برخواهد انگيخت."
وی ادامه داده است: "ليکن با در اختيار داشتن داده های متقنی که در مطالعات و بررسی های ژرفانگر و پهنانگر بيش از کليد زدن طرح به دست آورده بودم، به اين باور يقينی رسيده بودم که اقدام ناجا با استقبال مثالزدنی و بی بديل شهروندان فرهيخته تهرانی و ساير آحاد ملت شريف و محترم ايران رو به رو خواهد شد. چند صباحی پس از اجرای طرح چنين يقينی مضاعف گشت و اندکی بعد نيز داده های جديد نمايان ساخت که نشاط و ايمنی شهروندان و خوش بينی و اعتماد آنان به پليس و نهادهای نظام در حال فزونی است."
فرمانده پليس تهران نوشته است: "به تعبير روشن تر، يافته های يقين آور و عاری از خطا آشکار ساخت که اجرای طرح امنيت اجتماعی "بستری" را فراهم ساخته که در آن شهروندان با ايمنی و آرامش قادرند در جهت اهداف خويش و کشور فراببالند و فرايند رشد و بالندگی را به فراخور رغبت، اشتياق، انگيزش و ظرفيت ذهنی و روانی خويش استمرار بخشند و مقاصد خويش را فراچنگ زنند. بنده بر اين باورم که صدا و سيما با اجرای برنامه های جذاب نظير معرفی مدل های پوشش، اجرای ميزگردهای کارشناسانه و تهيه و توليد صدها ساعت برنامه جذاب و حرفه ای تغييرات ملموس و محسوس در باور و کنش شهروندان محترم ايجاد نموده است."
در ادامه يادداشت رادان می‌خوانيم: "از آن گذشته، به زغم من با تامل اندک در برنامه های چند ماه اخير صدا و سيما به سهولت می توان دريافت که اين رسانه نقشی پراهميت در افزايش احساس امنيت شهروندان و تعالی شان و منزلت نهادهای نظام به ويژه نيروی انتظامی جمهوری اسلامی ايران ايفا نموده است. از همين روی، شايسته نيست تماميت چنين رسانه اثرگذاری را به خاطر احساساتی بودن مجری جوان آن مورد چالش قرار دهيم."
سردار رادان ادامه داده: "اما نکته شعف انگيز و قابل تامل متعاقب بخش اول برنامه "کوله پشتی" واکنش آحاد مردم جامعه به ويژه نخبگان، کارشناسان و ارباب جرائد بود. پس از پخش برنامه شب اول "کوله پشتی" هزاران نفر با پيام های تلفنی، پست الکترونيکی و جز آن، ضمن ابراز ناخرسندی از واکنش های نمايشگرانه مجری برنامه خواهان استمرار قاطعانه تر طرح ارتقاء امنيت اجتماعی شهروندان شدند. افزون بر آن، در دو روز پس از اجرای اين برنامه، دهها مقاله در نشريات، روزنامه ها و سايت های مختلف انتشار يافت که در اغلب آنها بر ضرورت استمرار طرح تاکيد گرديد."
فرمانده پليس تهران در بخش پايانی يادداشت خود آورده است: "علاوه بر آن دهها تن از نمايندگان محترم مجلس، قضات و وکلای محترم و اساتيد فرهيخته حوزه و دانشگاه در تماس تلفنی با بنده، اينجانب و ناجا را به خاطر اجرای طرح امنيت اجتماعی مورد تحسين قرار دادند. بنابراين از همه صاحبان قلم و بيان و گفتار عاجزانه درخواست می کنم از استمرار سرزنش صدا و سيما بپرهيزند. چه، ايمان راسخ دارم بسياری از کسانی که در اين رسانه ارزشمند خدمت می کنند از هيچ تلاشی برای افزايش مشروعيت نظام مقدس جمهوری اسلامی و افزايش شان و کرامت شهروندان محترم فروگذار نمی کنند."
منبع : http://mag.gooya.com/politics/archives/2007/07/061707.php

پورمحمدی:رسانه ملی سعی کرد برنامه کوله پشتی را اصلاح کند، فارس

خبرگزاری فارس: وزير کشور گفت: رسانه ملی در برنامه های بعدی کوله پشتی سعی کرد نظرات مطرح شده در قسمت اول بررسی طرح ارتقای امنيت اخلاقی در اين برنامه را اصلاح کند. به گزارش خبرنگار سياسی خبرگزاری فارس، مصطفی پورمحمدی وزير کشور در حاشيه جلسه امروز چهارشنبه هيئت دولت در پاسخ به سؤالی پيرامون ناامنی‌های جديد در سيستان که منجر به شهادت ۱۱ نفر از نيروهای سپاه پاسداران شد، گفت: مشکل امنيت سيستان هنوز به طور کامل حل نشده است، چرا که مرزها هنوز بسته نشده و جلوی توليد و ترانزيت مواد مخدر نيز گرفته نشده است. وی با يادآوری پيشرفت‌های صورت گرفته در بحث افزايش امنيت اين منطقه گفت: شاخص‌های امنيت در سال ۸۵ به نسبت سال قبل از آن، بيش از ۲۵ درصد رشد داشته است که نشان می‌دهد ما در اين زمينه اقدامات خوبی داشته‌ايم، اما هنوز آسيب های امنيتی وجود دارد. وزير کشور درباره سهميه سوخت مسافربرهای شخصی بين شهری گفت: در اين زمينه مشکلاتی وجود دارد، چون نبايد افراد ناشناخته به حمل مسافر بين شهرها بپردازند. همچنين موضوع بيمه و نظارت بر سرعت اين مسافربرها نيز بايد مورد توجه قرار گيرد. خبرنگاری از احتمال نبود بنزين کافی در زمان آغاز سال جديد تحصيلی سخن گفت که وزير کشور با رد اين مسئله گفت: تعداد زيادی از دانش آموزان در نزديک منزل خود به تحصيل می‌پردازند و برای سرويس های مدارس نيز سهميه کافی لحاظ شده است.
پورمحمدی درباره برگزاری جلسه مشترک با شورای نگهبان به منظور بررسی جوانب انتخابات مکانيزه نيز گفت:شورای نگهبان منتظر انتخاب حقوقدانان خود بود که با انتخاب اين افراد، احتمالاً هفته ديگر اين جلسه برگزار می‌شود. وی در پايان در پاسخ به سؤال خبرنگاران پيرامون نظرات مطرح شده در برنامه کوله پشتی و زيرسؤال بردن طرح ارتقای امنيت اخلاقی جامعه گفت: به اندازه کافی در اين مورد بحث شد و رسانه ملی نيز سعی کرد تا اين موضوع را در برنامه‌های بعدی جبران کند.

منبع : http://mag.gooya.com/politics/archives/2007/07/061706.php

آمريکا بنياد شهيد ایران را تحریم کرد، راديو فردا

دولت آمريکا روز سه شنبه ۲۴ ژوئيه، يک بنياد ايرانی از جمله شاخه آمريکايی اين بنياد را، به خاطر آنچه حمايت از گروه شبه نظامی حزب الله خوانده شد، تحريم کرد.
اقدام وزارت خزانه داری آمريکا، بنياد شهدا و سازمان خيريه گودويل در ايالت ميشيگان را که دولت به عنوان «دفتر جمع آوری کمک مالی» شناسايی کرده، در بر می گيرد.
استوارت ليوی معاون وزارت خزانه داری آمريکا در امور تروريسم و اطلاعات ملی گفته است: «ما به سازمان هايی که در راه جمع آوری کمک مالی از تروريسم حمايت می کنند، اجازه فعاليت نمی دهيم.»
دولت آمريکا همچنين شرکت لبنانی القارد الحسن را که گفته می شود حزب الله از آن به عنوان سرپوشی برای اداره فعاليت مالی خود استفاده می کند، هدف قرار داده است.
قاسم عليق و احمد الشامی، دو شهروند لبنانی نيز مشمول اقدام وزارت خزانه داری آمريکا شده اند.
آمريکا می گويد آقای عليق، يک مقام حزب الله است که زمانی مدير شاخه لبنان بنياد شهيد بوده است.
به گفته مقام های آمريکايی، اين فرد اکنون مدير شرکت ساختمانی جهاد البينا است که در لبنان توسط افراد حزب الله تشکيل شد و اکنون نيز توسط حزب الله اداره می شود.
الشامی نيز، به گفته وزارت خزانه داری آمريکا، به طور متناوب در تماس با سازمان خيريه گودويل بوده و پولی که آقای الشافی از اين سازمان دريافت کرده، در اختيار بنياد شهدا قرارمی گرفته است.

مسدود شدن حساب های بانکی
اقدام وزارت خزانه داری آمريکا، بدين معنی است که هر شماره حساب بانکی يا دارايی مالی در ايالات متحده آمريکا که به اين افراد تعلق داشته باشد، مسدود خواهد شد. آمريکايی ها نيز از انجام معامله با اين افراد و سازمان ها منع شده اند.
به گفته وزارت خزانه داری آمريکا، جی سی او يا سازمان خيريه گودويل، از زمان تاسيس، مقدار قابل ملاحظه ای پول برای بنياد شهدای لبنان فرستاده است.
اين بنياد، به گفته مقام های آمريکايی، کانال حمايت مالی ايران به حزب الله، حماس، جهاد اسلامی و «گروه های تروريستی ديگر» است.
اعضای ارشد اين بنياد به گفته مقام های آمريکايی، در عمليات ضد اسراييلی سال گذشته حزب الله، به طور مستقيم دخالت داشته اند.
منبع : http://mag.gooya.com/politics/archives/2007/07/061707.php

نخستين راديوی فارسی زبان 24 ساعته لس آنجلس



در لس آنجلس دو رادیوی بیست و چهار ساعته فارسی زبان فعالیت می کنند، یکی از این دو شبکه رادیو صدای ایران هجده سال است که در لس آنجلس فعال است و تا هفت سال پیش تنها رادیوی بیست و چهار ساعته فارسی زبان کالیفرنیا و چند ایالت دیگر آمریکا بود


.
بنیانگذاران این رادیو هدف از تأسیس آن را نزدیک کردن ایرانیهای مهاجر به یکدیگر و ایجاد تشکلی سیاسی برای مبارزه با حکومت جمهوری اسلامی در ایران اعلام کرده اند اما کارهای مبارزاتی نیاز به بودجه سنگینی دارد که معمولاً باید احزاب یا سازمانهای سیاسی آن را تأمین کنند، هزینه رادیو صدای ایران از کجا تأمین می شود؟ این سؤال را با اسدالله مروتی رئیس هیئت مدیره این رادیو در میان گذاشتیم
:
حقیقت این است که پرونده مالیاتی ما مشخص است، ما حدود هجده میلیون دلار زیان دادیم که الآن در پرونده مالیاتی ما هست، چیزی نیست که ما بخواهیم با زبان و گفتار حل کنیم ولی من خودم را متعهد به آن مملکت می دانم و مقداری از دینم را به مملکتم ادا کرده ام.
البته هر شش ماه یک بار تقاضایی هم از مردم می کنیم و آنها کمکی هم می کنند ولی این کمک در سطح کلی مخارج ما نیست.
گفتید که هجده سال است که این رادیو درست شده و هجده میلیون ضررداده، تا چند سال پیش راديو صدای ايران تنها رادیوی فارسی زبان در لس آنجلس بود، چطور در طول مدتی که شما تنها رادیو بوديد باز هم ضرر می دادید؟ مگر آگهی و این چیزها نبود؟
در آن زمانها این قدر ضرر نمی دادیم، حقیقتش جمهوری اسلامی بسیار سعی کرد که با ما کنار بیاید، حتی کسانی هستند که شاهدند که مبالغ زیادی به ما برای همکاری با جمهوری اسلامی و کنار گذاشتن این رادیو پیشنهاد شد اما ما این کار را نکردیم و بعد تأسیس چند تا تلویزیونی که با جمهوری اسلامی همکاری می کنند برای ایجاد اشکال در کار ما بود.
شما فکر کنید که ما مقداری آگهی اینجا داشتیم، وقتی که چند تلویزیون اضافه بشود و هر کدام اگر چند درصدی از آگهی را بگیرند به ما ضرر می رسد، بنابراین ما در سالهای آخر زیان بیشتری داشتیم.
در داخل ایران رسانه های فارسی زبان لس آنجلس را سلطنت طلب می دانند، شما خودتان می دانيم که از رهبران حزب مشروطه خواه هستید اما آیا واقعاً تمام مخالفان جمهوری اسلامی که در لس آنجلسند سلطنت طلبند یا هدف فقط مبارزه با جمهوری اسلامی است ؟
مرحله اول مبارزه با جمهوری اسلامی و نجات کشورمان است، پادشاهی که به او اعتقاد داریم یعنی شاهزاده رضا پهلوی باید با رأی مردم مورد تأيید قرار گیرد، بنابراین ما از نظر حکومت الآن هیچ اشکالی با دیگران نداریم.
فردا در ایران هر چه اکثریت مردم خواستند باید بشود، فرض کنید من مشروطه خواهم دیگری جمهوریخواه است، هر دو باید برای نجات ایران همکاری کنیم در نهایت این مردم ایرانند که رأی کامل را می دهند.
یعنی مشروطه خواه بودن شما هیچ تأثیری نمی گذارد روی سیاستهای کلی رادیویتان؟
به هیچ وجه، الآن کسانی که مخالف مشروطه اند، جمهوریخواهند یا نظریات مختلفی دارند همه می آیند در رادیوی ما صحبت می کنند.
چیزی که توجه را جلب می کند اين است که در لس آنجلس حتی رسانه هایی که کار سیاسی و مبارزه با جمهوری اسلامی می کنند با هم یگانگی ندارند، خیلی سعی کردیم میزگردی درست کنيم که چهار نفر را از شبکه های مختلف رادیویی و تلویزیونی کنار هم بنشانیم اما نشد، بخوبی می دانیم که بین رسانه های سیاسی و غیرسیاسی اختلاف هست ولی اختلاف داخل خود سیاسیها برای چیست؟
برای اینکه اولاً رسانه های مختلفی که اینجا مشغول کار شدند پنج شش سال است که فعال شده اند، هر کدام داخل خودشان هم سلیقه های مختلفی دارند، رادیو صدای ایران با هیچ رسانه ای مخالفت ندارد، نه مخالفت دارد نه دشمنی، ممکن است همکاری نداشته باشد ولی دشمنی ندارد.
فکر می کنم لس آنجلس تایمز بود که نوشته بود از موقعی که وزارت امور خارجه آمریکا درخواست بودجه برای به کار بردن عليه حکومت ایران کرده، گفته که می خواهد مقداری از اين بودجه را به رسانه ها کمک کند، کسانی هم از طرف وزارت امور خارجه آمدند به لس آنجلس و با صاحبان رسانه ها صحبت کردند، این امر جنب و جوشی میان رسانه های ایرانی انداخته که شاید بتوانند قسمتی از این بودجه را در اختیار بگیرند، شما چه فکر می کنید؟ فکر می کنید آمریکايیها این پولی را که رسانه ها دنبالش هستند خواهند داد؟
والله حرف در این مسائل زیاد است، افرادی از دولت آمریکا آمدند، با تمام رسانه ها هم صحبت کردند و هر کسی هم نظر خودش را گفت، حتی ما تنها تقاضایی که از دولت آمریکا کردیم این بود که کمک بکنند صدای ما به داخل ایران برسد، ما هیچ پولی نخواستیم، گفنیم که به مدت شش ماه چند ساعت به ما از طریق صدای آمریکا یا سایرین صدا بدهند، اگر دیدند نتیجه بخش است ادامه بدهند وگرنه ما پولی نخواستیم.
چه جوابی به شما دادند؟
هیچ جوابی ندادند، گفتند می رویم مطالعه می کنیم.
این رادیوی شما، رادیوی بخصوصی است که روی باندهای کناری اف ام پخش می شود به همین جهت کسانی که به این رادیو گوش می کنند باید رادیوهای مخصوصی بخرند، امتیازش این است که اگر روی موجهای رادیوی معمولی پخش می شد فقط در منطقه محدودی می شنیدند حالا رادیوی شما را با خریدن آن راديوی مخصوص می توانند در واشنگتن یا در هر جای آمریکا گوش بدهند.
ما در چند جا می توانیم این رادیو را پخش بکنیم و ضمناً روی دو ماهواره هم داریم کار می کنیم که از آن هم می توانند استفاده بکنند.
در داخل ایران چه کار می کنید، موج کوتاه دارید؟
ما موج کوتاه داریم ولی خیلی ضعیف است و رویش هم پارازیت می اندازند، تمام سعی ما در این است که بتوانیم در ایران صدای قویتری داشته باشیم، البته صدای ما از طريق ماهواره، بخصوص هات برد کاملاً قابل شنیدن است.
برگردیم بر سر رادیو و جامعه ایرانی، به نظر می رسد نسل اول مهاجر به لس آنجلس بیشترین هواداران رسانه های ایرانی اند چون فارسی را خوب صحبت می کنند و می فهمند ولی نسلهای بعدی رفته رفته از زبان فارسی دور شدند، شما فکری کرده اید که برای اینکه این رادیو بماند باید مقداری هم برای این نسلهای جدید کار کنيد؟ مثلاً برنامه هایی به زبان انگلیسی در مورد ایران درست کنید تا آنها را هم به خودتان جلب کنید؟
ما باید این را بکنیم ولی واقعاً الآن فرصتش را نداریم اما در آتیه باید کاری بکنیم که جوانها را بیشتر متوجه خودمان بکنیم.
خانواده های ایرانی اغلب سعی کرده اند بچه های خودشان، جوانهای خودشان را با خودشان همفکر کنند، ما گاهی در مبارزات سیاسی می بینیم که جوانها حتی از ما خیلی جلوتر عمل می کنند، به دلیل اینکه افراد خانواده و افراد بزرگتر خانواده راهنمایی شان می کنند و اغلب آنها را وادار می کنند به این مبارزات فکر کنند.
البته این کارکافی نیست و ما باید به زبان انگلیسی برنامه داشته باشیم ولی الآن هنوز وسیله اش را تهیه نکرده ایم.
این سؤال را از این نظر کردم که با کتابفروشها می گویند روز به روز فروش کتابهای فارسی کمتر می شود برای اینکه جوانها بیشتر کتابهای انگلیسی می خوانند، حتی اگر کتابی درباره ایران بخواهند به زبان انگلیسی از طریق اینترنت می خرند، رسانه هم همینطور است به غیر از موسیقی که خوب موسیقی را همه گوش می کنند، درک مطالب جدی بخصوص برای نسل سوم یعنی نوه های آن نسل اولیها خیلی مشکل می تواند باشد.
بله این حقیقتی است، ما فقط یک شانس داریم یعنی تقریباً می توانم بگویم شاید پنجاه درصد بچه ها و جوانها از طریق خانواده به زبان فارسی آشنایی دارند و اغلب هم در این مسائل شرکت می کنند ولی ما برای اینکه بتوانیم نسل جوان را به طرف خودمان بکشیم احتیاج هست که به زبان انگلیسی هم مطالبی داشته باشیم.

منبع : http://www.bbc.co.uk/persian/arts/story/2007/06/070628_mf_morovvati.shtml

۱۳۸۶ تیر ۳۱, یکشنبه

متن كامل پيام حضرت امام به مناسبت پذيرش قطعنامه 598

خبرگزاري فارس: امروز سالروز صدور پيام حضرت امام (ره) به مناسبت پذيرش قطعنامه 598 سازمان ملل از سوي ايران است. اكنون 19 سال از پذيرش قطعنامه مي‌گذرد.ايشان دراين پيام به جوانان سفارش كردند كه قدر و قيمت لحظات شيرين زندگى خود را بدانند و خودشان را براى يك مبارزه علمى و عملى بزرگ تا رسيدن به اهداف عالى انقلاب اسلامى آماده كنند.
به گزارش خبرگزاري فارس متن كامل اين پيام كه در آن به سالگرد كشتار خونين مكه هم پرداخته شده به اين شرح است.
بسم اللّه الرحمن الرحيم
ملت ايران لقد صدق اللّه رسوله الرءيا بالحق لتد خلن المسجد الحرام ان شاءاللّه آمنين.(1) عليرغم گذشت يك سال از كشتار فجيع و بى رحمانه حجاج بى دفاع و زائران مؤمن و موحد به وسيله نوكران امريكا و سفاكان آل سعود، هنوز شهر خدا و خلق خدا در بهت و حيرتند. آل سعود با كشتن ميهمانان خدا و به خاك و خون كشيدن بهترين بندگان حق نه تنها حرم را، كه جهان اسلام را آلوده به خون شهيدان نمود و مسلمانان و آزادگان را عزادار ساخت. مسلمانان جهان در سال گذشته و براى اولين بار عيد قربان را با شهادت فرزندان ابراهيم - عليه السلام - كه دهها بار از مصاف با جهانخواران و اذناب آنان برگشته بودند، در مسلخ عشق و در مناى رضايت حق جشن گرفتند. و بار ديگر امريكا و آل سعود، بر خلاف راه و رسم آزادگى، از زنان و مردان، از مادران و پدران شهيد، از جانبازان بى پناه ما كشته ها گرفتند، و در آخرين لحظات نيز با ناجوانمردى و قساوت بر پيكر نيمه جان سالخوردگان و بر دهان تشنه و خشكيده مظلومان ما تازيانه زدند و انتقام خود را از آنان گرفتند. انتقام از چه كسانى و از چه گناهى؟ انتقام از كسانى كه از خانه خويش به سوى خانه خدا و خانه مردم هجرت نموده بودند! انتقام از كسانى كه سالها كوله بار امانت و مبارزه را بر دوش كشيده بودند. انتقام از كسانى كه همچون ابراهيم - عليه السلام - از بتشكنى برمى گشتند، شاه را شكسته بودند، شوروى و امريكا را شكسته بودند، كفر و نفاق را خرد كرده بودند. همانها كه پس از طى آن همه راهها با فرياد: واءذن فى الناس بالحج ياءتوك رجالا(2) پا برهنه و سر برهنه آمده بودند تا ابراهيم را خوشحال كنند، به ميهمانى خدا آمده بودند تا با آب زمزم گرد و غبار سفر را از چهره بزدايند، و عطش خويش را در زلال مناسك حج برطرف نمايند و با توانى بيشتر مسئوليتپذير گردند و در سير و صيرورت ابدى خود نه تنها در ميقات حج، كه در ميقات عمل نيز لباس و حجاب پيوستگى و دلبستگى به دنيا را از تن به در آورند. همانها كه براى نجات محرومان و بندگان خدا راحتى راحت طلبان را بر خود حرام، و محرم به احرام شهادت شده بودند و عزم را جزم كردند تا نه تنها بنده زرخريد امريكا و شوروى نباشند، كه زير بار هيچكس جز خدا نروند. آمده بودند كه دوباره به محمد - صلى اللّهعليه و آله و سلم - بگويند كه از مبارزه خسته نشده اند و به خوبى مى دانند كه ابى سفيان و ابى لهب و ابى جهل براى انتقام در كمين نشسته اند، و با خود مى گويند مگر هنوز لات و هبل در كعبه اند. آرى، خطرناكتر از آن بتها، اما در چهره و فريبى نو. آنها مى دانند كه امروز حرم، حرم است اما نه براى ناس، كه براى امريكا! و كسى كه به امريكا لبيك نگويد و به خداى كعبه رو آورد سزاوار انتقام خواهد شد. انتقام از زائرانى كه همه ذرات وجود و همه حركات و سكنات انقلابشان مناسك ابراهيم را زنده كرده است، و حقيقتا مى رود تا فضاى كشور و زندگى خويش را با آواى دلنشين لبيك،اللهم لبيك معطر سازد. آرى، در منطق استكبار جهانى هر كه بخواهد برائت از كفر و شرك را پياده كند متهم به شرك خواهد شد، و مفتىها(3) و مفتى زادگان اين نوادگان بلعم باعوراها،(4) به قتل و كفر او حكم خواهند داد. بالاخره در تاريخ اسلام مى بايست آن شمشير كفر و نفاقى كه در لباس دروغين احرام يزيديان و جيره خواران بنى اميه - عليهم لعنةاللّه - براى نابودى و قتل بهترين فرزندان راستين پيامبر اسلام، يعنى حضرت ابى عبداللّه الحسين - عليه السلام - و ياوران با وفاى او، پنهان شده بود مجددا از لباس همان ميراث خواران بنىسفيان به درآيد و گلوى پاك و مطهر ياوران حسين - عليه السلام - را در آن هواى گرم، در كربلاى حجاز و در قتلگاه حرم، پاره كند، و همان اتهاماتى را كه يزيديان به فرزندان راستين اسلام زدند و آنان را خارجى و ملحد و مشرك و مهدورالدم معرفى كردند، درست همان را به رهروان راه آنان وارد آورند، كه انشاءاللّه ما اندوه دلمان را در وقت مناسب با انتقام از امريكا و آل سعود برطرف خواهيم ساخت و داغ و حسرت حلاوت اين جنايت بزرگ را بر دلشان خواهيم نهاد، و با برپايى جشن پيروزى حق بر جنود كفر و نفاق و آزادى كعبه از دست نااهلان و نامحرمان به مسجدالحرام وارد خواهيم شد. اما زائران كشورها كه يقينا با كنترل و ارعاب دولتها و حكومتهايشان به مكه سفر كرده اند، جاى دوستان و برادران و حاميان و همسنگران واقعى خود را در ميان خود خالى خواهند يافت. آل سعود براى پرده پوشى جنايات هولناك سال گذشته خود و همچنين توجيه صدعن سبيل اللّه(5) و منع حجاج ايرانى از ورود به حج، زائران را زير بمباران شديد تبليغات خود قرار خواهد داد، و آخوندهاى دربارى و مفتىهاى خودفروخته - لعنةاللّهعليهم - در كشورهاى اسلامى خصوصا حجاز توسط رسانه ها و مطبوعات دست به نمايشها و سخنرانيها زده و عرصه را بر تفكر و تحقيق زائران درباره فهم و درك فلسفه واقعى حج و نيز پى بردن به ماجراى از پيش طراحى شده شيطان بزرگ در قتل ميهمانان خدا تنگ خواهند نمود. و مسلم در چنين شرايطى رسالت زائران بسيار سنگين است. بزرگترين درد جوامع اسلامى اين است كه هنوز فلسفه واقعى بسيارى از احكام الهى را درك نكرده اند، و حج با آنهمه راز و عظمتى كه دارد هنوز به صورت يك عبادت خشك و يك حركت بيحاصل و بى ثمر باقى مانده است. يكى از وظايف بزرگ مسلمانان پى بردن به اين واقعيت است كه حج چيست و چرا براى هميشه بايد بخشى از امكانات مادى و معنوى خود را براى برپايى آن صرف كنند. چيزى كه تا به حال از ناحيه ناآگاهان و يا تحليلگران مغرض و يا جيره خواران به عنوان فلسفه حج ترسيم شده است اين است كه حج يك عبادت دسته جمعى و يك سفر زيارتى - سياحتى است. به حج چه كه چگونه بايد زيست و چطور بايد مبارزه كرد وبا چه كيفيت در مقابل جهان سرمايه دارى و كمونيسم ايستاد! به حج چه كه حقوق مسلمانان و محرومان را از ظالمين بايد ستاند! به حج چه كه بايد براى فشارهاى روحى و جسمى مسلمانان چاره انديشى نمود! به حج چه كه مسلمانان بايد به عنوان يك نيروى بزرگ و قدرت سوم جهان خودنمايى كنند! به حج چه كه مسلمانان را عليه حكومتهاى وابسته بشوراند. بلكه حج همان سفر تفريحى براى ديدار از قبله و مدينه است و بس! و حال آنكه حج براى نزديك شدن و اتصال انسان به صاحب خانه است. و حج تنها حركات و اعمال و لفظها نيست و با كلام و لفظ و حركت خشك، انسان به خدا نمى رسد. حج كانون معارف الهى است كه از آن محتواى سياست اسلام را در تمامى زواياى زندگى بايد جستجو نمود. حج پيامآور و ايجاد و بناى جامعه اى به دور از رذايل مادى و معنوى است. حج تجلى و تكرار همه صحنه هاى عشقآفرين زندگى يك انسان و يك جامعه متكامل در دنياست. و مناسك حج مناسك زندگى است. و از آنجا كه جامعه امت اسلامى ، از هر نژاد و مليتى، بايد ابراهيمى شود تا به خيل امت محمد - صلى اللّهعليه و آله و سلم - پيوند خورد و يكى گردد و يد واحده شود، حج تنظيم و تمرين و تشكل اين زندگى توحيدى است. حج عرصه نمايش و آيينه سنجش استعدادها و توان مادى و معنوى مسلمانان است. حج بسان قرآن است كه همه از آن بهره مند مى شوند، ولى انديشمندان و غواصان و درد آشنايان امت اسلامى اگر دل به درياى معارف آن بزنند و از نزديك شدن و فرو رفتن در احكام و سياستهاى اجتماعى آن نترسند، از صدف اين دريا گوهرهاى هدايت و رشد و حكمت و آزادگى را بيشتر صيد خواهند نمود و از زلال حكمت و معرفت آن تا ابد سيراب خواهند گشت. ولى چه بايد كرد و اين غم بزرگ را به كجا بايد برد كه حج بسان قرآن مهجور گرديده است. و به همان اندازه اى كه آن كتاب زندگى و كمال و جمال در حجابهاى خود ساخته ما پنهان شده است و اين گنجينه اسرار آفرينش در دل خروارها خاك كج فكريهاى ما دفن و پنهان گرديده است و زبان انس و هدايت و زندگى و فلسفه زندگى ساز او به زبان وحشت و مرگ و قبر تنزل كرده است، حج نيز به همان سرنوشت گرفتار گشته است، سرنوشتى كه ميليونها مسلمان هر سال به مكه مى روند و پا جاى پاى پيامبر و ابراهيم و اسماعيل و هاجر مى گذارند، ولى هيچكس نيست كه از خود بپرسد ابراهيم و محمد - عليهمالسلام - كه بودند و چه كردند ، هدفشان چه بود، از ما چه خواسته اند? گويى به تنها چيزى كه فكر نمى شود به همين است. مسلم حج بى روح و بى تحرك و قيام، حج بى برائت، حج بى وحدت، و حجى كه از آن هدم كفر و شرك بر نيايد، حج نيست. خلاصه ، همه مسلمانان بايد در تجديد حيات حج و قرآن كريم و بازگرداندن اين دو به صحنه هاى زندگىشان كوشش كنند، و محققان متعهد اسلام با ارائه تفسيرهاى صحيح و واقعى از فلسفه حج همه بافته ها و تافته هاى خرافاتى علماى دربارى را به دريا بريزند. اما آنچه زائران عزيز بايد بدانند اينكه امريكا و آل سعود حادثه مكه را يك مبارزه فرقه اى و نزاع قدرت ميان شيعه و سنى ترسيم نموده ، و ايران و رهبران آن را به عنوان كسانى كه هوس رسيدن به يك امپراتورى بزرگ را در سر مى پرورانند معرفى مى كنند تا بسيارى از كسانى كه از مسير حوادث سياسى جهان اسلام و نقشه هاى شوم جهانخواران بيخبرند تصور كنند كه فرياد برائت ما از مشركين و مبارزه ما براى كسب آزادى ملتها در مسير كسب قدرت سياسىمان و گسترش قلمرو جغرافياى حكومت اسلامى است. البته براى ما و همه انديشمندان و محققانى كه از نيات پليد تشكيلات آل سعود باخبرند جاى تعجب نيست كه به ايران و حكومتى كه از بدو پيروزى تا به حال فرياد وحدت مسلمين را سر داده است و در همه حوادث جهان اسلام خود را شريك غم و شادى مسلمانان مى داند تهمت افتراق و جدايى مسلمانان را بزنند، و يا بالاتر از آن، زائرانى را كه به عشق زيارت مرقد پيامبر و حرم امن الهى به حجاز رفته اند به لشكركشى و تشكل براى تصرف كعبه و آتش زدن حرم خدا و تخريب مدينه پيامبر متهم نمايند! و دليل و مدرك اين كار را حضور پاسداران و نظاميان و مسئولين كشورمان در مراسم حج ذكر كنند! آرى، در منطق آل سعود نظامى و پاسدار كشور اسلامى بايد با حج بيگانه باشد، و اينگونه سفرها براى مسئولين كشورى و لشكرى تعجبآور و توطئه انگيز مى شود. از نظر استكبار، مسئولين كشورهاى اسلامى بايد به فرنگ بروند، آنها را به حج چه كار! دستنشاندگان امريكا آتش زدن پرچم امريكا را به حساب آتش زدن حرم، و شعار مرگ بر شوروى و امريكا و اسرائيل را به حساب دشمنى با خدا و قرآن و پيامبر گذاشته اند، و نيز مسئولين و نظاميان ما را با لباس احرام به عنوان رهبران توطئه معرفى كرده اند! واقعيت اين است كه دول استكبارى شرق و غرب و خصوصا امريكا و شوروى، عملا جهان را به دو بخش آزاد و قرنطينه سياسى تقسيم كرده اند. در بخش آزاد جهان، اين ابرقدرتها هستند كه هيچ مرز و حد و قانونى نمى شناسند و تجاوز به منافع ديگران و استعمار و استثمار و بردگى ملتها را امرى ضرورى و كاملا توجيه شده و منطقى و منطبق با همه اصول و موازين خود ساخته و بينالمللى مى دانند. اما در بخش قرنطينه سياسى كه متاسفانه اكثر ملل ضعيف عالم و خصوصا مسلمانان در آن محصور و زندانى شده اند، هيچ حق حيات و اظهار نظرى وجود ندارد، همه قوانين و مقررات و فرمولها همان قوانين ديكته شده و دلخواه نظامهاى دست نشاندگان و در برگيرنده منافع مستكبران خواهد بود. و متاسفانه اكثر عوامل اجرايى اين بخش همان حاكمان تحميل شده يا پيروان خطوط كلى استكبارند كه حتى فرياد زدن از درد را نيز در درون اين حصارها و زنجيرها جرم و گناهى نابخشودنى مى دانند. و منافع جهانخواران ايجاب مى كند كه هيچ كس حق گفتن كلمه اى كه بوى تضعيف آنان را بدهد يا خواب راحت آنان را آشفته كند ندارد. و از آنجا كه مسلمانان جهان به علت فشار و حبس و اعدام، قدرت بيان مصيبتهايى را كه حاكمان كشورشان بر آنها تحميل كرده اند را ندارند، بايد بتوانند در حرم امن الهى مصايب و دردهايشان را با كمال آزادى بيان كنند تا ساير مسلمانان براى رهايى آنان چاره اى بينديشند. لذا ما بر اين مطلب پافشارى و اصرار مى كنيم كه مسلمانان، حداقل در خانه خدا و حرم امن الهى، خود را از تمامى قيد و بندهاى ظالمان آزاد ببينند و در يك مانور بزرگ از چيزى كه از آن متنفرند اعلام برائت كنند و از هر وسيله اى براى رهايى خود استفاده نمايند. حكومت آل سعود مسئوليت كنترل زائران خانه خدا را به عهده گرفته است. و اينجاست كه با اطمينان مى گوييم كه حادثه مكه جداى از سياست اصولى جهانخواران در قلع و قمع مسلمانان آزاده نيست. ما با اعلام برائت از مشركين تصميم بر آزادى انرژى متراكم جهان اسلام داشته و داريم. و به يارى خداوند بزرگ و با دست فرزندان قرآن روزى اين كار صورت خواهد گرفت. و انشاءاللّه روزى همه مسلمانان و دردمندان عليه ظالمين جهان فرياد زنند و اثبات كنند كه ابرقدرتها و نوكران و جيره خوارانشان از منفورترين موجودات جهان هستند. كشتار زائران خانه خدا توطئه اى براى حفظ سياستهاى استكبار و جلوگيرى از نفوذ اسلام ناب محمدى - صلى اللّه عليه و آله و سلم - است. و كارنامه سياه و ننگين حاكمان بى درد كشورهاى اسلامى حكايت از افزودن درد و مصيبت بر پيكر نيمه جان اسلام و مسلمين دارد. پيامبر اسلام نيازى به مساجد اشرافى و مناره هاى تزئيناتى ندارد. پيامبر اسلام دنبال مجد و عظمت پيروان خود بوده است كه متاسفانه با سياستهاى غلط حاكمان دست نشانده به خاك مذلت نشسته اند. مگر مسلمانان جهان فاجعه قتل عام صدها عالم و هزاران زن و مرد فرقه هاى مسلمين را در طول حيات ننگين آل سعود و نيز جنايت قتلعام زائران خانه خدا را فراموش مى كنند? مگر مسلمانان نمى بينند كه امروز مراكز وهابيت در جهان به كانونهاى فتنه و جاسوسى مبدل شده اند، كه از يك طرف اسلام اشرافيت، اسلام ابوسفيان، اسلام ملاهاى كثيف دربارى، اسلام مقدس نماهاى بيشعور حوزه هاى علمى و دانشگاهى، اسلام ذلت و نكبت، اسلام پول و زور، اسلام فريب و سازش و اسارت، اسلام حاكميت سرمايه و سرمايه داران بر مظلومين و پابرهنه ها، و در يك كلمه اسلام امريكايى را ترويج مى كنند، و از طرف ديگر، سر بر آستان سرور خويش، امريكاى جهانخوار، مى گذارند. مسلمانان نمى دانند اين درد را به كجا ببرند كه آل سعود و خادمالحرمين به اسرائيل اطمينان مى دهد كه ما اسلحه خودمان را عليه شما به كار نمى بريم! و براى اثبات حرف خود با ايران قطع رابطه مى كنند. واقعا چقدر بايد رابطه سران كشورهاى اسلامى با صهيونيستها گرم و صميمى شود تا در كنفرانس سران كشورهاى اسلامى مبارزه صورى و ظاهرى هم با اسرائيل از دستور كار آنان و جلسات آنان خارج شود. اگر اينها يك جو غيرت و حميت اسلامى و عربى داشتند، حاضر به يك چنين معامله كثيف سياسى و خودفروشى و وطن فروشى نمى شدند. آيا اين حركات براى جهان اسلام شرمآور نيست? و تماشاچىشدن گناه و جرم نمى باشد? آيا از مسلمانان كسى نيست تا بپاخيزد و اينهمه ننگ و عار را تحمل نكند? راستى ما بايد بنشينيم تا سران كشورهاى اسلامى احساسات يك ميليارد مسلمان را ناديده بگيرند و صحه بر آنهمه فجايع صهيونيستها بگذارند، و دوباره مصر و امثال آن را به صحنه بياورند? حال، مسلمانان باور مى كنند كه زائران ايرانى براى اشغال خانه خدا و حرم پيامبر قيام كرده اند و مى خواهند كعبه را دزديده به قم ببرند! اگر مسلمانان جهان باور كرده اند كه سران آنها دشمنان واقعى امريكا و شوروى و اسرائيل هستند، تبليغات آنان هم در مورد ما را باور مى كنند. البته ما اين واقعيت و حقيقت را در سياست خارجى و بينالملل اسلامى مان بارها اعلام نموده ايم كه درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و كم كردن سلطه جهانخواران بوده و هستيم. حال اگر نوكران امريكا نام اين سياست را توسعه طلبى و تفكر تشكيل امپراتورى بزرگ مى گذارند، از آن باكى نداريم و استقبال مى كنيم. ما درصدد خشكانيدن ريشه هاى فاسد صهيونيزم، سرمايه دارى و كمونيزم در جهان هستيم. ما تصميم گرفته ايم، به لطف و عنايت خداوند بزرگ، نظامهايى را كه بر اين سه پايه استوار گرديده اند نابود كنيم، و نظام اسلام رسول اللّه- صلى اللّه عليه و آله و سلم - را در جهان استكبار ترويج نماييم. و دير يا زود ملتهاى دربند شاهد آن خواهند بود. ما با تمام وجود از گسترش باجخواهى و مصونيت كارگزاران امريكايى ، حتى اگر با مبارزه قهرآميز هم شده باشد، جلوگيرى مى كنيم. انشاءاللّه ما نخواهيم گذاشت از كعبه و حج، اين منبر بزرگى كه بر بلنداى بام انسانيت بايد صداى مظلومان را به همه عالم منعكس سازد و آواى توحيد را طنين اندازد، صداى سازش با امريكا و شوروى و كفر و شرك نواخته شود. و از خدا مى خواهيم كه اين قدرت را به ما ارزانى دارد كه نه تنها از كعبه مسلمين، كه از كليساهاى جهان نيز ناقوس مرگ امريكا و شوروى را به صدا درآوريم. مسلمانان جهان و محرومين سراسر گيتى از اين برزخ بى انتهايى كه انقلاب اسلامى ما براى همه جهانخواران آفريده است احساس غرور و آزادى كنند، و آواى آزادى و آزادگى را در حيات و سرنوشت خويش سر دهند و بر زخمهاى خود مرهم گذارند، كه دوران بنبست و نا اميدى و تنفس در منطقه كفر به سر آمده است، و گلستان ملتها رخ نموده است. و اميدوارم همه مسلمانان شكوفه هاى آزادى و نسيم عطر بهارى و طراوت گلهاى محبت و عشق و چشمه سار زلال جوشش اراده خويش را نظاره كنند. همه بايد از مرداب و باتلاق و سكوت و سكونى كه كارگزاران سياست امريكا و شوروى بر آن تخم مرگ و اسارت پاشيده اند به درآييم و به سوى دريايى كه زمزم از آن جوشيده است روانه شويم، و پرده كعبه و حرم خدا را كه به دست نامحرمان نجس امريكا و امريكازاده ها آلوده شده است با اشك چشم خويش شستشو دهيم. مسلمانان تمامى كشورهاى جهان، از آنجا كه شما در سلطه بيگانگان گرفتار مرگ تدريجى شده ايد، بايد بر وحشت از مرگ غلبه كنيد، و از وجود جوانان پرشور و شهادتطلبى كه حاضرند خطوط جبهه كفر را بشكنند استفاده نماييد. به فكر نگه داشتن وضع موجود نباشيد، بلكه به فكر فرار از اسارت و رهايى از بردگى و يورش به دشمنان اسلام باشيد، كه عزت و حيات در سايه مبارزه است. و اولين گام در مبارزه اراده است. و پس از آن، تصميم بر اينكه سيادت كفر و شرك جهانى، خصوصا امريكا را بر خود حرام كنيد. ما در مكه باشيم يا نباشيم دل و روحمان با ابراهيم و در مكه است. دروازه هاى مدينةالرسول را به روى ما ببندند يا بگشايند، رشته محبتمان با پيامبر هرگز پاره و سست نمى شود. به سوى كعبه نماز مى گزاريم و به سوى كعبه مى ميريم. و خدا را سپاس مى گزاريم كه در ميثاقمان باخداى كعبه پايدار مانده ايم و پايه هاى برائت از مشركين را با خون هزاران هزار شهيد از عزيزانمان بنيان نهاده ايم. و منتظر هم نمانده ايم كه حاكمان بى شخصيت بعض كشورهاى اسلامى و غير اسلامى از حركت ما پشتيبانى كنند. ما مظلومين هميشه تاريخ، محرومان و پابرهنگانيم. ما غير از خدا كسى را نداريم. و اگر هزار بار قطعه قطعه شويم، دست از مبارزه با ظالم بر نمى داريم. جمهورى اسلامى ايران از مسلمانان آزاده جهان كه علىرغم اختناق سياسى حاكم بر آنها با ترتيب كنفرانسها و مصاحبه ها و سخنرانيها پرده از اسرار جنايتبار امريكا و آلسعود برداشتند و مظلوميت ما را به دنيا نشان دادند تشكر مى نمايد. مسلمانان بايد بدانند تا زمانى كه تعادل قوا در جهان به نفع آنان برقرار نشود، هميشه منافع بيگانگان بر منافع آنان مقدم مى شود، و هر روز شيطان بزرگ يا شوروى به بهانه حفظ منافع خود حادثه اى را به وجود مى آورند. راستى اگر مسلمانان مسائل خود را به صورت جدى با جهانخواران حل نكنند و لااقل خود را به مرز قدرت بزرگ جهان نرسانند، آسوده خواهند بود? هم اكنون اگر امريكا يك كشور اسلامى را به بهانه حفظ منافع خويش با خاك يكسان كند، چه كسى جلوى او را خواهد گرفت? پس راهى جز مبارزه نمانده است، و بايد چنگ و دندان ابرقدرتها و خصوصا امريكا را شكست، و الزاما يكى از دو راه را انتخاب نمود: يا شهادت. يا پيروزى. كه در مكتب ما هر دوى آنها پيروزى است. كه انشاءاللّه خداوند قدرت شكستن چهارچوب سياستهاى حاكم و ظالم جهانخواران، و نيز جسارت ايجاد داربستهايى بر محور كرامت انسانى را به همه مسلمين عطا فرمايد، و همه را از افول ذلت به صعود عزت و شوكت همراهى نمايد. بعضى افراد تا قبل از حادثه تلخ و شيرين حج در سال گذشته ، فلسفه اصرار جمهورى اسلامى ايران را بر راهپيمايى برائت از مشركين به خوبى درك نكرده بودند و از خود و ديگران سؤال مى كردند كه در سفر حج و در آن هواى گرم چه ضرورتى به راهپيمايى و فرياد مبارزه است، و اگر هم فرياد برائت از مشركين هم سر داده شود، چه ضررى متوجه استكبار مى شود. و چه بسا افراد ساده دلى تصور مى كردند كه دنياى به اصطلاح متمدن جهانخواران نه تنها تاب تحمل اينگونه مسائل سياسى را خواهد داشت، كه به مخالفان خود حتى بيش از اين هم اجازه حيات و تظاهرات و راهپيمايى خواهند داد. و دليل اين مدعا اجازه راهپيماييهايى است كه در كشورهاى به اصطلاح آزاد غرب داده مى شود. ولى اين مسئله بايد روشن باشد كه آنگونه راهپيماييها هيچگونه ضررى براى ابرقدرتها و قدرتها ندارد. راهپيمايى مكه و مدينه است كه بسته شدن شيرهاى نفت عربستان را به دنبال دارد. راهپيماييهاى برائت در مكه و مدينه است كه به نابودى سرسپردگان شوروى و امريكا ختم مى شود. و درست به همين جهت است كه با كشتار دسته جمعى زنان و مردان آزاده از آن جلوگيرى مى شود، و در پناه همين برائت از مشركين است كه حتى ساده دلان مى فهمند كه نبايد سر بر آستان شوروى و امريكا نهاد. ملت عزيز و دلاور ايران مطمئن باشند كه حادثه مكه منشا تحولات بزرگى در جهان اسلام و زمينه مناسبى براى ريشه كن شدن نظامهاى فاسد كشورهاى اسلامى و طرد روحانىنماها خواهد بود. و با اينكه بيشتر از يك سال از حماسه برائت از مشركان نگذشته است، عطر خونهاى پاك شهداى عزيز ما در تمامى جهان پيچيده و اثرات آن را در اقصا نقاط عالم مشاهده مى كنيم. حماسه مردم فلسطين يك پديده تصادفى نيست. آيا دنيا تصور مى كند كه اين حماسه را چه كسانى سروده اند و هم اكنون مردم فلسطين به چه آرمانى تكيه كرده اند كه بى محابا و با دست خالى در برابر حملات وحشيانه صهيونيستها مقاومت مى كنند? آيا تنها آواى وطنگرايى است كه از وجود آنان دنيايى از صلابت آفريده است? آيا از درخت سياست بازان خود فروخته است كه بر دامن فلسطينيان ميوه استقامت و زيتون نور و اميد مى ريزد? اگر اينچنين بود، اينها كه سالهاست در كنار فلسطينيان و به نام ملت فلسطين نان خورده اند! شكى نيست كه اين آواى اللّهاكبر است، اين همان فرياد ملت ماست كه در ايران شاه را و در بيتالمقدس غاصبين را به نوميدى كشاند.و اين تحقق همان شعار برائت است كه ملت فلسطين در تظاهرات حج دوشادوش خواهران و برادران ايرانى خود فرياد رساى آزادى قدس را سر داد و مرگ بر امريكا، شوروى و اسرائيل گفت، و بر همان بستر شهادتى كه خون عزيزان ما بر آن ريخته شد او نيز با نثار خون و به رسم شهادت آرميد. آرى، فلسطينى راه گم كرده خود را از راه برائت ما يافت. و ديديم كه در اين مبارزه چطور حصارهاى آهنين فروريخت، و چگونه خون بر شمشير و ايمان بر كفر و فرياد بر گلوله پيروز شد، و چطور خواب بنى اسرائيل در تصرف از نيل تا فرات آشفته گشت، و دوباره كوكب دريه فلسطين از شجره مباركه لاشرقية ولاغربية ما برافروخت. و امروز به همانگونه كه فعاليتهاى وسيعى در سراسر جهان براى به سازش كشيدن ما با كفر و شرك در جريان است، براى خاموش كردن شعله هاى خشم ملت مسلمان فلسطين نيز به همان شكل ادامه دارد. و اين تنها يك نمونه از پيشرفت انقلاب است. و حال آنكه معتقدين به اصول انقلاب اسلامى ما در سراسر جهان رو به فزونى نهاده است و ما اينها را سرمايه هاى بالقوه انقلاب خود تلقى مى كنيم و هم آنهايى كه با مركب خون طومار حمايت از ما را امضا مى كنند و با سر و جان دعوت انقلاب را لبيك مى گويند و به يارى خداوند كنترل همه جهان را به دست خواهند گرفت. امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استكبار، و جنگ پابرهنه ها و مرفهين بى درد شروع شده است. و من دست و بازوى همه عزيزانى كه در سراسر جهان كوله بار مبارزه را بر دوش گرفته اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلاى عزت مسلمين را نموده اند مى بوسم، و سلام و درودهاى خالصانه خود را به همه غنچه هاى آزادى و كمال نثار مى كنم. و به ملت عزيز و دلاور ايران هم عرض مى كنم: خداوند آثار و بركات معنويت شما را به جهان صادر نموده است، و قلبها و چشمان پرفروغ شما كانون حمايت از محرومان شده است و شراره كينه انقلابى تان جهانخواران چپ و راست را به وحشت انداخته است. البته همه مى دانيم كه كشور ما در حال جنگ و انقلاب سختيها و مشكلاتى را تحمل كرده و كسى مدعى آن نيست كه طبقات محروم و ضعيف و كمدرآمد و خصوصا اقشار كارمند و ادارى، در تنگناى مسائل اقتصادى نيستند، ولى آن چيزى كه همه مردم ما فراتر از آن را فكر مى كنند مسئله حفظ اسلام و اصول انقلاب است. مردم ايران ثابت كرده اند كه تحمل گرسنگى و تشنگى را دارند، ولى تحمل شكست انقلاب و ضربه به اصول آن را هرگز نخواهند داشت. ملت شريف ايران هميشه در مقابل شديدترين حملات تمامى جهان كفر عليه اصول انقلاب خويش مقاومت كرده است كه در اينجا مجال ذكر همه آنها نيست. آيا ملت دلاور ايران در مقابل جنايات متعدد امريكا در خليج فارس اعم از حمايت نظامى و اطلاعاتى به عراق و حمله به سكوهاى نفتى و كشتيها و قايقها و سرنگونى هواپيماى مسافربرى مقاومت نكرده است؟ آيا ملت ايران در جنگ ديپلماسى شرق و غرب عليه خود و ايجاد بازيهاى سياسى مجامع بينالمللى مقاومت نكرده است؟ آيا ملت شجاع ايران در مقابل جنگ اقتصادى، تبليغاتى، روانى و حملات ددمنشانه عراق به شهرها و موشكباران مناطق مسكونى و بمبارانهاى مكرر شيميايى عراق در ايران و حلبچه ، مقاومت نكرده است؟ آيا ملت عزيز ايران در مقابل توطئه منافقين و ليبرالها و زراندوزى و احتكار سرمايه داران و حيله مقدس مابان مقاومت نكرده است؟ آيا همه اين حوادث و جريانات براى ضربه زدن به اصول انقلاب نبوده است؟ كه اگر نبود حضور مردم، هر يك از اين توطئه ها مى توانست به اصول نظام ضربه بزند. كه خدا را سپاس مى گزاريم كه ملت ايران را موفق نمود تا با قامتى استوار به رسالت خود عمل كند و صحنه ها را ترك نگويد. ملت عزيز ما كه مبارزان حقيقى و راستين ارزشهاى اسلامى هستند، به خوبى دريافته اند كه مبارزه با رفاه طلبى سازگار نيست، و آنها كه تصور مى كنند مبارزه در راه استقلال و آزادى مستضعفين و محرومان جهان با سرمايه دارى و رفاه طلبى منافات ندارد با الفباى مبارزه بيگانه اند. و آنهايى هم كه تصور مى كنند سرمايه داران و مرفهان بى درد با نصيحت و پند و اندرز متنبه مى شوند و به مبارزان راه آزادى پيوسته و يا به آنان كمك مى كنند آب در هاون مى كوبند. بحث مبارزه و رفاه و سرمايه ، بحث قيام و راحتطلبى ، بحث دنياخواهى و آخرتجويى دو مقوله اى است كه هرگز با هم جمع نمى شوند. و تنها آنهايى تا آخر خط با ما هستند كه درد فقر و محروميت و استضعاف را چشيده باشند. فقرا و متدينين بى بضاعت گردانندگان و برپادارندگان واقعى انقلابها هستند. ما بايد تمام تلاشمان را بنماييم تا به هر صورتى كه ممكن است خط اصولى دفاع از مستضعفين را حفظ كنيم. مسئولين نظام ايران انقلابى بايد بدانند كه عده اى از خدا بيخبر براى از بين بردن انقلاب هر كس را كه بخواهد براى فقرا و مستمندان كار كند و راه اسلام و انقلاب را بپيمايد فورا او را كمونيست و التقاطى مى خوانند. از اين اتهامات نبايد ترسيد. بايد خدا را در نظر داشت، و تمام هم و تلاش خود را در جهت رضايت خدا و كمك به فقرا به كار گرفت و از هيچ تهمتى نترسيد. امريكا و استكبار در تمامى زمينه ها افرادى را براى شكست انقلاب اسلامى در آستين دارند، در حوزه ها و دانشگاهها مقدسنماها را كه خطر آنان را بارها و بارها گوشزد كرده ام. اينان با تزويرشان از درون محتواى انقلاب و اسلام را نابود مى كنند. اينها با قيافه اى حق به جانب و طرفدار دين و ولايت همه را بى دين معرفى مى كنند. بايد از شر اينها به خدا پناه بريم. و همچنين كسانى ديگر كه بدون استثنا به هر چه روحانى و عالم است حمله مى كنند و اسلام آنها را اسلام امريكايى معرفى مى نمايند راهى بس خطرناك را مى پويند كه خداى ناكرده به شكست اسلام ناب محمدى منتهى مى شود. ما براى احقاق حقوق فقرا در جوامع بشرى تا آخرين قطره خون دفاع خواهيم كرد. امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدى است. و مسلمانان در يك تشكيلات بزرگ اسلامى رونق و زرق و برق كاخهاى سفيد و سرخ را از بين خواهند برد. امروز خمينى آغوش و سينه خويش را براى تيرهاى بلا و حوادث سخت و برابر همه توپها و موشكهاى دشمنان باز كرده است و همچون همه عاشقان شهادت، براى درك شهادت روزشمارى مى كند. جنگ ما جنگ عقيده است، و جغرافيا و مرز نمى شناسد. و ما بايد در جنگ اعتقادىمان بسيج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازيم. انشاءاللّه ملت بزرگ ايران با پشتيبانى مادى و معنوى خود از انقلاب، سختيهاى جنگ را به شيرينى شكست دشمنان خدا در دنيا جبران مى كند. و چه شيرينى بالاتر از اينكه ملت بزرگ ايران مثل يك صاعقه بر سر امريكا فرود آمده است. چه شيرينى بالاتر از اينكه ملت ايران سقوط اركان و كنگره هاى نظام ستمشاهى را نظاره كرده است و شيشه حيات امريكا را در اين كشور شكسته است. و چه شيرينى بالاتر از اينكه مردم عزيزمان ريشه هاى نفاق و مليگرايى و التقاط را خشكانيده اند. و انشاءاللّه شيرينى تمام ناشدنى آن را در جهان آخرت خواهند چشيد. نه تنها كسانى كه تا مقام شهادت و جانبازى و حضور در جبهه پيش رفته اند، بلكه آنهايى كه در پشت جبهه با نگاه محبتبار و با دعاى خير خود جبهه را تقويت نموده اند از مقام عظيم مجاهدان و اجر بزرگ آنان بهره برده اند.خوشا به حال مجاهدان! خوشا به حال وارثان حسين - عليه السلام! اذناب امريكا بايد بدانند كه شهادت در راه خدا مسئله اى نيست كه بشود با پيروزى يا شكست در صحنه هاى نبرد مقايسه شود. مقام شهادت، خود اوج بندگى و سير و سلوك در عالم معنويت است. نبايد شهادت را تا اين اندازه به سقوط بكشانيم كه بگوييم در عوض شهادت فرزندان اسلام تنها خرمشهر و يا شهرهاى ديگر آزاد شد. تمامى اينها خيالات باطل مليگراهاست. ما هدفمان بالاتر از آن است. مليگراها تصور نمودند ما هدفمان پياده كردن اهداف بينالملل اسلامى در جهان فقر و گرسنگى است. ما مى گوييم تا شرك و كفر هست، مبارزه هست. و تا مبارزه هست، ما هستيم. ما بر سر شهر و مملكت با كسى دعوا نداريم. ما تصميم داريم پرچم لا اله الا اللّه را بر قلل رفيع كرامت و بزرگوارى به اهتزاز درآوريم. پس اى فرزندان ارتشى و سپاهى و بسيجى ام، و اى نيروهاى مردمى ، هرگز از دست دادن موضعى را با تاثر و گرفتن مكانى را با غرور و شادى بيان نكنيد كه اينها در برابر هدف شما به قدرى ناچيزند كه تمامى دنيا در مقايسه با آخرت. پدران و مادران و همسران و خويشاوندان شهدا، اسرا، مفقودين، و معلولين ما توجه داشته باشند كه هيچ چيزى از آنچه فرزندان آنان به دست آورده اند كم نشده است. فرزندان شما در كنار پيامبر اكرم و ائمه اطهارند. پيروزى و شكست براى آنها فرقى ندارد. امروز روز هدايت نسلهاى آينده است. كمربندهاتان را ببنديد كه هيچ چيز تغيير نكرده است. امروز روزى است كه خدا اينگونه خواسته است. و ديروز خدا آنگونه خواسته بود. و فردا انشاءاللّه روز پيروزى جنود حق خواهد بود. ولى خواست خدا هر چه هست ما در مقابل آن خاضعيم. و ما تابع امر خداييم، و به همين دليل طالب شهادتيم. و تنها به همين دليل است كه زير بار ذلت و بندگى غيرخدا نمى رويم. البته براى اداى تكليف همه ما موظفيم كه كارها و مسائل مربوط به خودمان را به بهترين وجه و با درايت و دقت انجام دهيم. همه مى دانند كه ما شروع كننده جنگ نبوده ايم. ما براى حفظ موجوديت اسلام در جهان تنها از خود دفاع كرده ايم. و اين ملت مظلوم ايران است كه همواره مورد حمله جهانخواران بوده است، و استكبار از همه كمينگاههاى سياسى و نظامى و فرهنگى و اقتصادى خود به ما حمله كرده است. انقلاب اسلامى ما تاكنون كمينگاه شيطان و دام صيادان را به ملتها نشان داده است. جهانخواران و سرمايه داران و وابستگان آنان توقع دارند كه ما شكسته شدن نونهالان و به چاه افتادن مظلومان را نظاره كنيم و هشدار ندهيم. و حال آنكه اين وظيفه اوليه ما و انقلاب اسلامى ماست كه در سراسر جهان صدا زنيم كه اى خواب رفتگان! اى غفلتزدگان! بيدار شويد و به اطراف خود نگاه كنيد كه در كنار لانه هاى گرگ منزل گرفته ايد. برخيزيد كه اينجا جاى خواب نيست! و نيز فرياد كشيم سريعا قيام كنيد كه جهان ايمن از صياد نيست! امريكا و شوروى در كمين نشسته اند، و تا نابودى كاملتان از شما دست بر نخواهند داشت. راستى اگر بسيج جهانى مسلمين تشكيل شده بود، كسى جرات اينهمه جسارت و شرارت را با فرزندان معنوى رسول اللّه - صلى اللّه عليه و آله و سلم - داشت? امروز يكى از افتخارات بزرگ ملت ما اين است كه در برابر بزرگترين نمايش قدرت و آرايش ناوهاى جنگى امريكا و اروپا در خليج فارس صفآرايى نمود. و اينجانب به نظامهاى امريكايى و اروپايى اخطار مى كنم كه تا دير نشده و در باتلاق مرگ فرونرفته ايد، از خليج فارس بيرون رويد. و هميشه اينگونه نيست كه هواپيماهاى مسافربرى ما توسط ناوهاى جنگى شما سرنگون شود، كه ممكن است فرزندان انقلاب ناوهاى جنگى شما را به قعر آبهاى خليج فارس بفرستند. به دولتها و حكومتهاى منطقه ، خصوصا به عربستان و كويت مى گويم كه همه شما در ماجراجوييها و جناياتى كه امريكا مى آفريند شريك جرم خواهيد بود. و ما تا به حال از اينكه همه منطقه در كام آتش و خون و بى ثباتى كامل غوطه ور نشود، دست به عملى نزده ايم. ولى حركات جنونآميز ريگان مطمئنا حوادث غيرمنتظره و عواقب خطرناكى را بر همه تحميل مى كند. شما اطمينان داشته باشيد كه در اين برگ جديد بازنده ايد. خودتان و كشور و مردم اسلامى را در برابر امريكا اينقدر ذليل و ناتوان نكنيد. اگر دين نداريد، لااقل آزاده باشيد. بحمداللّه از بركت انقلاب اسلامى ايران دريچه هاى نور و اميد به روى همه مسلمانان جهان باز شده است، و مى رود تا رعد و برق حوادث آن، رگبار مرگ و نابودى را بر سر همه مستكبران فرو ريزد. نكته مهمى كه همه ما بايد به آن توجه كنيم و آن را اصل و اساس سياست خود با بيگانگان قرار دهيم اين است كه دشمنان ما و جهانخواران تا كى و تا كجا ما را تحمل مى كنند و تا چه مرزى استقلال و آزادى ما را قبول دارند. به يقين آنان مرزى جز عدول از همه هويتها و ارزشهاى معنوى و الهىمان نمى شناسند. به گفته قرآن كريم، هرگز دست از مقاتله و ستيز با شما بر نمى دارند مگر اينكه شما را از دينتان برگردانند. ما چه بخواهيم و چه نخواهيم صهيونيستها و امريكا و شوروى در تعقيبمان خواهند بود تا هويت دينى و شرافت مكتبى مان را لكه دار نمايند. بعضى مغرضين ما را به اعمال سياست نفرت و كينه توزى در مجامع جهانى توصيف و مورد شماتت قرار مى دهند، و با دلسوزيهاى بيمورد و اعتراضهاى كودكانه مى گويند جمهورى اسلامى سبب دشمنيها شده است و از چشم غرب و شرق و ايادىشان افتاده است! كه چه خوب است به اين سؤال پاسخ داده شود كه ملتهاى جهان سوم و مسلمانان، و خصوصا ملت ايران، در چه زمانى نزد غربيها و شرقيها احترام و اعتبار داشته اند كه امروز بى اعتبار شده اند! آرى، اگر ملت ايران از همه اصول و موازين اسلامى و انقلابى خود عدول كند و خانه عزت و اعتبار پيامبر و ائمه معصومين - عليهم السلام - را با دستهاى خود ويران نمايد، آن وقت ممكن است جهانخواران او را به عنوان يك ملت ضعيف و فقير و بى فرهنگ به رسميت بشناسند، ولى در همان حدى كه آنها آقا باشند ما نوكر، آنها ابرقدرت باشند ما ضعيف، آنها ولى و قيم باشند ما جيره خوار و حافظ منافع آنها، نه يك ايران با هويت ايرانى - اسلامى ، بلكه ايرانى كه شناسنامه اش را امريكا و شوروى صادر كند، ايرانى كه ارابه سياست امريكا يا شوروى را بكشد و امروز همه مصيبت و عزاى امريكا و شوروى شرق و غرب در اين است كه نه تنها ملت ايران از تحتالحمايگى آنان خارج شده است، كه ديگران را هم به خروج از سلطه جباران دعوت مى كند. كنترل و حذف سلاحهاى مخرب از جهان اگر با حقيقت و صداقت همراه بود خواسته همه ملتهاست، ولى اين نيز يك فريب قديمى است. و اين همان چيزى است كه اخيرا از گفته هاى سران امريكا و شوروى و نوشته هاى سياسيون آنها آشكار گرديده است كه مراودات اخير سران شرق و غرب به خاطر مهار بيشتر جهان سوم و در حقيقت جلوگيرى از نفوذ پابرهنه ها و محرومين در جهان مالكيتهاى بى حد و مرز سرمايه داران است. ما بايد خود را آماده كنيم تا در برابر جبهه متحد شرق و غرب، جبهه قدرتمند اسلامى - انسانى با همان نام و نشان اسلام و انقلاب ما تشكيل شود، و آقايى و سرورى محرومين و پابرهنگان جهان جشن گرفته شود. مطمئن باشيد قدرتهاى شرق و غرب همان مظاهر بى محتواى دنياى مادى اند كه در برابر خلود و جاودانگى دنياى ارزشهاى معنوى قابل ذكر نمى باشند. من به صراحت اعلام مى كنم كه جمهورى اسلامى ايران با تمام وجود براى احياى هويت اسلامى مسلمانان در سراسر جهان سرمايه گذارى مى كند. و دليلى هم ندارد كه مسلمانان جهان را به پيروى از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نكند و جلوى جاه طلبى و فزونطلبى صاحبان قدرت و پول و فريب را نگيرد. ما بايد براى پيشبرد اهداف و منافع ملت محروم ايران برنامه ريزى كنيم. ما بايد در ارتباط با مردم جهان و رسيدگى به مشكلات و مسائل مسلمانان و حمايت از مبارزان و گرسنگان و محرومان با تمام وجود تلاش نماييم. و اين را بايد از اصول سياست خارجى خود بدانيم. ما اعلام مى كنيم كه جمهورى اسلامى ايران براى هميشه حامى و پناهگاه مسلمانان آزاده جهان است. و كشور ايران به عنوان يك دژ نظامى و آسيبناپذير نياز سربازان اسلام را تامين و آنان را به مبانى عقيدتى و تربيتى اسلام و همچنين به اصول و روشهاى مبارزه عليه نظامهاى كفر و شرك آشنا مى سازد. و اما در مورد قبول قطعنامه كه حقيقتا مسئله بسيار تلخ و ناگوارى براى همه و خصوصا براى من بود، اين است كه من تا چند روز قبل معتقد به همان شيوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و كشور و انقلاب را در اجراى آن مى ديدم، ولى به واسطه حوادث و عواملى كه از ذكر آن فعلا خوددارى مى كنم، و به اميد خداوند در آينده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامى كارشناسان سياسى و نظامى سطح بالاى كشور، كه من به تعهد و دلسوزى و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم، و در مقطع كنونى آن را به مصلحت انقلاب و نظام مى دانم. و خدا مى داند كه اگر نبود انگيزه اى كه همه ما و عزت و اعتبار ما بايد در مسير مصلحت اسلام و مسلمين قربانى شود، هرگز راضى به اين عمل نمى بودم و مرگ و شهادت برايم گواراتر بود. اما چاره چيست كه همه بايد به رضايت حق تعالى گردن نهيم. و مسلم ملت قهرمان و دلاور ايران نيز چنين بوده و خواهد بود. من در اينجا از همه فرزندان عزيزم در جبهه هاى آتش و خون كه از اول جنگ تا امروز به نحوى در ارتباط با جنگ تلاش و كوشش نموده اند، تشكر و قدردانى مى كنم. و همه ملت ايران را به هوشيارى و صبر و مقاومت دعوت مى كنم. در آينده ممكن است افرادى آگاهانه يا از روى ناآگاهى در ميان مردم اين مسئله را مطرح نمايند كه ثمره خونها و شهادتها و ايثارها چه شد. اينها يقينا از عوالم غيب و از فلسفه شهادت بيخبرند و نمى دانند كسى كه فقط براى رضاى خدا به جهاد رفته است و سر در طبق اخلاص و بندگى نهاده است حوادث زمان به جاودانگى و بقا و جايگاه رفيع آن لطمه اى وارد نمى سازد. و ما براى درك كامل ارزش و راه شهيدانمان فاصله طولانى را بايد بپيماييم و در گذر زمان و تاريخ انقلاب و آيندگان آن را جستجو نماييم. مسلم خون شهيدان، انقلاب و اسلام را بيمه كرده است. خون شهيدان براى ابد درس مقاومت به جهانيان داده است. و خدا مى داند كه راه و رسم شهادت كور شدنى نيست، و اين ملتها و آيندگان هستند كه به راه شهيدان اقتدا خواهند نمود. و همين تربت پاك شهيدان است كه تا قيامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دارالشفاى آزادگان خواهد بود. خوشا به حال آنان كه با شهادت رفتند! خوشا به حال آنان كه در اين قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنهايى كه اين گوهرها را در دامن خود پروراندند! خداوندا، اين دفتر و كتاب شهادت را همچنان به روى مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مكن. خداوندا، كشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزه اند و نيازمند به مشعل شهادت، تو خود اين چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش. خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودين و خانواده هاى معظم شهدا! و بدا به حال من كه هنوز مانده ام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر كشيده ام، و در برابر عظمت و فداكارى اين ملت بزرگ احساس شرمسارى مى كنم. و بدا به حال آنانى كه در اين قافله نبودند! بدا به حال آنهايى كه از كنار اين معركه بزرگ جنگ و شهادت و امتحان عظيم الهى تا به حال ساكت و بى تفاوت و يا انتقاد كننده و پرخاشگر گذشتند! آرى، ديروز روز امتحان الهى بود كه گذشت. و فردا امتحان ديگرى است كه پيش مى آيد. و همه ما نيز روز محاسبه بزرگترى را در پيش رو داريم. آنهايى كه در اين چند سال مبارزه و جنگ به هر دليلى از اداى اين تكليف بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان و مال و فرزندانشان و ديگران را از آتش حادثه دور كرده اند مطمئن باشند كه از معامله با خدا طفره رفته اند، و خسارت و زيان و ضرر بزرگى كرده اند كه حسرت آن را در روز واپسين و در محاسبه حق خواهند كشيد. كه من مجددا به همه مردم و مسئولين عرض مى كنم كه حساب اينگونه افراد را از حساب مجاهدان در راه خدا جدا سازند، و نگذارند اين مدعيان بى هنر امروز و قاعدين كوته نظر ديروز به صحنه ها برگردند. من در ميان شما باشم و يا نباشم به همه شما وصيت و سفارش مى كنم كه نگذاريد انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بيفتد. نگذاريد پيشكسوتان شهادت و خون در پيچ و خم زندگى روزمره خود به فراموشى سپرده شوند. اكيدا به ملت عزيز ايران سفارش مى كنم كه هوشيار و مراقب باشيد، قبول قطعنامه از طرف جمهورى اسلامى ايران به معناى حل مسئله جنگ نيست. با اعلام اين تصميم، حربه تبليغات جهانخواران عليه ما كند شده است، ولى دورنماى حوادث را نمى توان به طور قطع و جدى پيشبينى نمود. و هنوز دشمن از شرارتها دست برنداشته است، و چه بسا با بهانه جوييها به همان شيوه هاى تجاوزگرانه خود ادامه دهد. ما بايد براى دفع تجاوز احتمالى دشمن آماده و مهيا باشيم. و ملت ما هم نبايد فعلا مسئله را تمام شده بداند. البته ما رسما اعلام مى كنيم كه هدف ما تاكتيك جديد در ادامه جنگ نيست. چه بسا دشمنان بخواهند با همين بهانه ها حملات خود را دنبال كنند. نيروهاى نظامى ما هرگز نبايد از كيد و مكر دشمنان غافل بمانند. در هر شرايطى بايد بنيه دفاعى كشور در بهترين وضعيت باشد. مردم ما، كه در طول سالهاى جنگ و مبارزه ابعاد كينه و قساوت و عداوت دشمنان خدا و خود را لمس كرده اند، بايد خطر تهاجم جهانخواران در شيوه ها و شكلهاى مختلف را جديتر بدانند. و فعلا چون گذشته تمامى نظاميان، اعم از ارتش و سپاه و بسيج در جبهه ها براى دفاع در برابر شيطنت استكبار و عراق به ماموريتهاى خود ادامه دهند. در صورتى كه اين مرحله از حادثه انقلاب را با همان شكل خاص و مقررات مربوط به خود پشت سر گذارديم براى بعد از آن و سازندگى كشور و سياست كل نظام و انقلاب تذكراتى دارم كه در وقت مناسب خواهم گفت. ولى در مقطع كنونى به طور جد از همه گويندگان و دست اندركاران و مسئولين كشور و مديران رسانه ها و مطبوعات مى خواهم كه خود را از معركه ها و معركه آفرينيها دور كنند، و مواظب باشند كه ناخودآگاه آلت دست افكار و انديشه هاى تند نگردند، و با سعه صدر در كنار يكديگر مترصد اوضاع دشمنان باشند. در اين روزها ممكن است بسيارى از افراد به خاطر احساسات و عواطف خود صحبت از چراها و بايدها و نبايدها كنند. هر چند اين مسئله به خودى خود يك ارزش بسيار زيباست، اما اكنون وقت پرداختن به آن نيست. چه بسا آنهايى كه تا ديروز در برابر اين نظام جبهه گيرى كرده بودند و فقط به خاطر سقوط نظام و حكومت جمهورى اسلامى ايران از صلح و صلحطلبى به ظاهر دم مى زدند، امروز نيز با همان هدف سخنان فريبنده ديگرى را مطرح نمايند، و جيره خواران استكبار، همانها كه تا ديروز در زير نقاب دروغين صلح، خنجرشان را از پشت به قلب ملت فرو كرده بودند، امروز طرفدار جنگ شوند. و مليگراهاى بى فرهنگ براى از بين بردن خون شهداى عزيز و نابودى عزت و افتخار مردم، تبليغات مسموم خويش را آغاز نمايند. كه انشاءاللّه ملت عزيز ما با بصيرت و هوشيارى جواب همه فتنه ها را خواهد داد. من باز مى گويم كه قبول اين مسئله براى من از زهر كشنده تر است، ولى راضى به رضاى خدايم و براى رضايت او اين جرعه را نوشيدم. و نكته اى كه تذكر آن لازم است اين است كه در قبول اين قطعنامه فقط مسئولين كشور ايران به اتكاى خود تصميم گرفته اند. و كسى و كشورى در اين امر مداخله نداشته است. مردم عزيز و شريف ايران، من فرد فرد شما را چون فرزندان خويش مى دانم و شما مى دانيد كه من به شما عشق مى ورزم و شما را مى شناسم، شما هم مرا مى شناسيد. در شرايط كنونى آنچه موجب امر شد تكليف الهى ام بود. شما مى دانيد كه من با شما پيمان بسته بودم كه تا آخرين قطره خون و آخرين نفس بجنگم، اما تصميم امروز فقط براى تشخيص مصلحت بود و تنها به اميد رحمت و رضاى او از هر آنچه گفتم گذشتم و اگر آبرويى داشته ام با خدا معامله كرده‌ام. عزيزانم، شما مى دانيد كه تلاش كرده ام كه راحتى خود را بر رضايت حق و راحتى شما مقدم ندارم. خداوندا، تو مى دانى كه ما سر سازش با كفر را نداريم. خداوندا، تو مى دانى كه استكبار و امريكاى جهانخوار گلهاى باغ رسالت تو را پرپر نمودند. خداوندا، در جهان ظلم و ستم و بيداد، همه تكيه گاه ما تويى ، و ما تنهاى تنهاييم و غير از تو كسى را نمى شناسيم و غير از تو نخواسته ايم كه كسى را بشناسيم. ما را يارى كن، كه تو بهترين يارى كنندگانى. خداوندا، تلخى اين روزها را به شيرينى فرج حضرت بقيةاللّه - ارواحنا لتراب مقدمه الفداء - و رسيدن به خودت جبران فرما. فرزندان انقلابى ام، اى كسانى كه لحظه اى حاضر نيستيد كه از غرور مقدستان دست برداريد، شما بدانيد كه لحظه لحظه عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما مى گذرد. مى دانم كه به شما سخت مى گذرد، ولى مگر به پدر پير شما سخت نمى گذرد؟ مى دانم كه شهادت شيرينتر از عسل در پيش شماست، مگر براى اين خادمتان اينگونه نيست؟ ولى تحمل كنيد كه خدا با صابران است. بغض و كينه انقلابى تان را در سينه ها نگه داريد، با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگريد و بدانيد كه پيروزى از آن شماست. و تاكيد مى كنم كه گمان نكنيد كه من در جريان كار جنگ و مسئولان آن نيستم. مسئولين مورد اعتماد من مى باشند. آنها را از اين تصميمى كه گرفته اند شماتت نكنيد، كه براى آنان نيز چنين پيشنهادى سخت و ناگوار بوده است. كه انشاءاللّه خداوند همه ما را موفق به خدمت و رضايت خود فرمايد. من در اينجا به جوانان عزيز كشورمان، به اين سرمايه ها و ذخيره هاى عظيم الهى و به اين گلهاى معطر و نوشكفته جهان اسلام، سفارش مى كنم كه قدر و قيمت لحظات شيرين زندگى خود را بدانيد، و خودتان را براى يك مبارزه علمى و عملى بزرگ تا رسيدن به اهداف عالى انقلاب اسلامى آماده كنيد. و من به همه مسئولين و دست اندركاران سفارش مى كنم كه به هر شكل ممكن وسايل ارتقاى اخلاقى و اعتقادى و علمى و هنرى جوانان را فراهم سازيد، و آنان را تا مرز رسيدن به بهترين ارزشها و نوآوريها همراهى كنيد، و روح استقلال و خودكفايى را در آنان زنده نگه داريد. مبادا اساتيد و معلمينى كه به وسيله معاشرتها و مسافرت به جهان به اصطلاح متمدن، جوانان ما را كه تازه از اسارت و استعمار رهيده اند، تحقير و سرزنش نمايند و خداى ناكرده از پيشرفت و استعداد خارجيها بت بتراشند و روحيه پيروى و تقليد و گدا صفتى را در ضمير جوانان تزريق نمايند. به جاى اينكه گفته شود كه ديگران كجا رفتند و ما كجا هستيم به هويت انسانى خود توجه كنند و روح توانايى و راه ورسم استقلال را زنده نگه دارند. ما در شرايط جنگ و محاصره توانسته ايم آنهمه هنرآفرينى و اختراعات و پيشرفتها داشته باشيم. انشاءاللّه در شرايط بهتر زمينه كافى براى رشد استعداد و تحقيقات را در همه امور فراهم مى سازيم. مبارزه علمى براى جوانان زنده كردن روح جستجو و كشف واقعيتها و حقيقتهاست. و اما مبارزه عملى آنان در بهترين صحنه هاى زندگى و جهاد و شهادت شكل گرفته است. و نكته ديگرى كه از باب نهايت ارادت و علاقه ام به جوانان عرض مى كنم اين است كه در مسير ارزشها و معنويات از وجود روحانيت و علماى متعهد اسلام استفاده كنيد، و هيچگاه و تحت هيچ شرايطى خود را بى نياز از هدايت و همكارى آنان ندانيد. روحانيون مبارز و متعهد به اسلام در طول تاريخ و در سختترين شرايط همواره با دلى پر از اميد و قلبى سرشار از عشق و محبت به تعليم و تربيت و هدايت نسلها همت گماشته اند و هميشه پيشتاز و سپر بلاى مردم بوده اند، بر بالاى دار رفته اند و محروميتها چشيده اند ، زندانها رفته اند و اسارتها و تبعيدها ديده اند، و بالاتر از همه ، آماج طعنها و تهمتها بوده اند، و در شرايطى كه بسيارى از روشنفكران در مبارزه با طاغوت به ياس و نااميدى رسيده بودند، روح اميد و حيات را به مردم برگرداندند و از حيثيت و اعتبار واقعى مردم دفاع نموده اند، و هم اكنون نيز در هر سنگرى از خطوط مقدم جبهه گرفته تا مواضع ديگر، در كنار مردمند، و در هر حادثه غمبار و مصيبتآفرينى شهداى بزرگوارى را تقديم نموده اند. در هيچ كشور و انقلابى جز انقلاب بعثت و رسالت و زندگى ائمه هدى-عليهم السلام - و انقلاب اسلامى ايران سراغ نداريم كه رهبران انقلاب آنقدر آماج حملات و كينه ها گردند. و اين به خاطر صداقت و امانتدارى است كه در وجود علماى متعهد اسلام متبلور است. مسئوليتپذيرى در كشورى كه با محاصره ها و مشكلات اقتصادى و سياسى و نظامى مواجه است كار مشكلى است. البته روحانيون متعهد كشور ما بايد خودشان را براى فداكاريهاى بيشتر آماده كنند، و در مواقع لزوم و ضرورت از آبرو و اعتبار خود براى حفظ آبروى اسلام و خدمت به محرومان و پابرهنگان استفاده كنند. و جاى بسى سپاس و امتنان است كه ملت رشيد و دلاور ايران قدر خادمان واقعى خود را مى شناسد، و فلسفه عشق و ارادت خود را به اين نهاد مقدس در يك كلمه خلاصه مى كند. علما و روحانيون متعهد اسلام هرگز به آرمان و اصالت و عقيده و هدف اسلامى ملت خيانت نكرده و نمى كنند. البته تذكر اين نكته لازم است كه در تمام نوشته ها و صحبتها هر وقت نام روحانيت را به ميان آورده ام و از آنان قدردانى نموده ام، مقصودم علماى پاك و متعهد و مبارز است، كه در هر قشرى ناپاك و غيرمتعهد وجود دارد. و روحانيون وابسته ضررشان از هر فرد ناپاك ديگر بيشتر است. و هميشه اين دسته از روحانيون مورد لعن و نفرين خدا و رسول و مردم بوده اند، و ضربات اصلى را به اين انقلاب، روحانيون وابسته و مقدسماب و دينفروش زده اند و مى زنند. و روحانيون متعهد ما همواره از اين بى فرهنگها متنفر و گريزان بوده اند. من به صراحت مى گويم مليگراها اگر بودند، به راحتى در مشكلات و سختيها و تنگناها دست ذلت و سازش به طرف دشمنان دراز مى كردند، و براى اينكه خود را از فشارهاى روزمره سياسى برهانند، همه كاسه هاى صبر و مقاومت را يكجا مى شكستند و به همه ميثاقها و تعهدات ملى و ميهنى ادعايى خود پشت پا مى زدند. كسى تصور نكند كه ما راه سازش با جهانخواران را نمى دانيم. ولى هيهات كه خادمان اسلام به ملت خود خيانت كنند! البته ما مطمئنيم كه در همين شرايط نيز آنها كه با روحانيت اصيل كينه ديرينه دارند و عقده ها و حسادتهاى خود را نمى توانند پنهان سازند آنان را به باد ناسزا گيرند. ولى در هر حال آن چيزى كه در سرنوشت روحانيت واقعى نيست سازش و تسليم شدن در برابر كفر و شرك است. كه اگر بندبند استخوانهايمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالاى دار برند، اگر زنده زنده در شعله هاى آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستىمان را در جلوى ديدگانمان به اسارت و غارت برند هرگز اماننامه كفر و شرك را امضا نمى كنيم. علما و روحانيون انشاءاللّه به همه ابعاد و جوانب مسئوليت خودآشنا هستند ولى از باب تذكر و تاكيد عرض مى كنم امروز كه بسيارى از جوانان و انديشمندان در فضاى آزاد كشور اسلامى مان احساس مى كنند كه مى توانند انديشه هاى خود را در موضوعات و مسائل مختلف اسلامى بيان دارند، با روى گشاده و آغوش باز حرفهاى آنان را بشنوند. و اگر بيراهه مى روند، با بيانى آكنده از محبت و دوستى راه راست اسلامى را نشان آنها دهيد. و بايد به اين نكته توجه كنيد كه نمى شود عواطف و احساسات معنوى و عرفانى آنان را ناديده گرفت و فورا انگ التقاط و انحراف بر نوشته هاشان زد و همه را يكباره به وادى ترديد و شك انداخت. اينها كه امروز اينگونه مسائل را عنوان مى كنند مسلما دلشان براى اسلام و هدايت مسلمانان مى تپد، و الا داعى ندارند كه خود را با طرح اين مسائل به دردسر بيندازند. اينها معتقدند كه مواضع اسلام در موارد گوناگون همانگونه اى است كه خود فكر مى كنند. به جاى پرخاش و كنار زدن آنها با پدرى و الفت با آنان برخورد كنيد. اگر قبول هم نكردند، مايوس نشويد. در غيراين صورت خداىناكرده به دام ليبرالها و مليگراها و يا چپ و منافقين مى افتند، و گناه اين كمتر از التقاط نيست. وقتى ما مى توانيم به آينده كشور و آينده سازان اميدوار شويم كه به آنان در مسائل گوناگون بها دهيم، و از اشتباهات و خطاهاى كوچك آنان بگذريم، و به همه شيوه ها و اصولى كه منتهى به تعليم و تربيت صحيح آنان مى شود احاطه داشته باشيم. فرهنگ دانشگاهها و مراكز غيرحوزه اى به صورتى است كه با تجربه و لمس واقعيتها بيشتر عادت كرده است، تا فرهنگ نظرى و فلسفى. بايد با تلفيق اين دو فرهنگ و كمكردن فاصله ها، حوزه و دانشگاه درهم ذوب شوند، تا ميدان براى گسترش و بسط معارف اسلام وسيعتر گردد. نكته ديگر اينكه من اكثر موفقيتهاى روحانيت و نفوذ آنان را در جوامع اسلامى در ارزش عملى و زهد آنان مى دانم. و امروز هم اين ارزش نه تنها نبايد به فراموشى سپرده شود، كه بايد بيشتر از گذشته به آن پرداخت. هيچ چيزى به زشتى دنياگرايى روحانيت نيست. و هيچ وسيله اى هم نمى تواند بدتر از دنياگرايى ، روحانيت را آلوده كند. چه بسا دوستان نادان يا دشمنان دانا بخواهند با دلسوزيهاى بيمورد مسير زهدگرايى آنان را منحرف سازند، و گروهى نيز مغرضانه يا ناآگاهانه روحانيت را به طرفدارى از سرمايه دارى و سرمايه داران متهم نمايند. در اين شرايط حساس و سرنوشتسازى كه روحانيت در مصدر امور كشور است و خطر سوءاستفاده ديگران از منزلت روحانيون متصور است، بايد بشدت مواظب حركات خود بود. چه بسا افرادى از سازمانها و انجمنها و تشكيلات سياسى و غير آنها با ظاهرى صددرصد اسلامى بخواهند به حيثيت و اعتبار آنان لطمه وارد سازند، و حتى علاوه بر تامين منافع خود، روحانيت را رو در روى يكديگر قرار دهند. البته آن چيزى كه روحانيون هرگز نبايد از آن عدول كنند و نبايد با تبليغات ديگران از ميدان به در روند حمايت از محرومين و پا برهنه هاست، چرا كه هر كسى از آن عدول كند از عدالت اجتماعى اسلام عدول كرده است. ما بايد تحت هر شرايطى خود را عهده دار اين مسئوليت بزرگ بدانيم. و در تحقق آن اگر كوتاهى بنماييم، خيانت به اسلام و مسلمين كرده ايم. در خاتمه ، از پيشگاه مقدس پروردگار، كه الطاف بيكران خود را بر اين ملت ارزانى داشته است، تشكر و قدردانى مى كنم. و از محضر مقدس بقيةاللّه - ارواحنا فداه - عاجزانه مى خواهيم كه ما را در مسير و هدفمان مدد و رهبرى فرمايد. خداوند متعال به خانواده هاى شهدا صبر و اجر، و به مجروحين و معلولين شفا عنايت فرمايد، و اسرا و مفقودين را به وطن خويش باز گرداند. خداوندا، از تو مى خواهيم آنچه را مصلحت اسلام و مسلمين است را براى ما مقدر فرمايى . انك قريب مجيب. والسلام عليكم و رحمةاللّه و بركاته . پنجم ذيحجه 408 / 29/4/67 1- سوره فتح، آيه 27: هر آينه خداوند حقيقت خواب رسولش را آشكار ساخت كه حتما شما روحاللّه الموسوى الخمينى (مؤمنين) به خواست خدا، با دل ايمن وارد مسجدالحرام خواهيد شد. 2- بخشى از آيه 27 سوره حج: و مردم را به انجام مناسك حج ندا ده تا پياده و سواره از دورترين نقاط به سوى تو گرد آيند. 3- فتوا دهندگان. 4- از علماى بنى اسرائيل كه در حق حضرت موسى بدى كرد و به مخالفت او برخاست.