۱۳۸۷ دی ۵, پنجشنبه

Norouz - New Day on UN Calendars

Norouz - New Day on UN Calendars
To: United Nations

Excellency Ban Ki-moon
Secretary-General
United Nations
New York, New York Your
Excellency, For several millenniums many nations have celebrated the first day of spring as their new year. Today, nearly 300 million people around the world celebrate the first day of spring as their new year, better known as Norouz (New Day). Nearly all of these celebrants live in UN member nations. Unfortunately, none of the UN calendars or affiliated agencies commemorate this important date as has been done for different celebrations of member nations.
We, the undersigned, request from your Excellency, bearer of the highest office of the United Nations, to kindly authorize the relevant agencies to correct this oversight for the upcoming calendars throughout the UN agencies.
Please accept our best wishes and thanks for your attention to this important request.
Persian Cultural Center, San Diego, California - USA

Sincerely,

۱۳۸۷ آبان ۲۱, سه‌شنبه

کذب بودن شایعه دستگیری بیژن مرتضوی

کذب بودن خبر دستگیری بیژن مرتضوی توسط خود ایشان در برنامه ارتباط در شبکه جهانی تپش

در برنامه ارتباط که دیشب از شبکه تپش پخش شد

علی رضا امیر قاسمی در مورد شایعه ای سخن گفت که گفته می شد بيزن مرتضوی

در فرودگاه امام دستگیر شده است و ایشان در برنامه خود ان تعداد وب سایتهای را که این خبر را اعلام کرده بودند هم نشان دادن.

به گفته مدیر شبکه تپش در چند روز قبل اقای بیژن مرتضوی به استویو شبکه جهانی تپش امدبودند

اقای سعید نوشین فر عکاس معروف ایرانی از ایشان عکس گرفتند و در مورد البوم جدید این هنر مند با هم صحبت کردند

عکسی هم که در بالا مشاهده می کنید از هکس های جدید اقای بیژن مرتضوی است که توسط سعید نوشین فر بر داشته شده اشت

۱۳۸۷ آبان ۱۲, یکشنبه

epersian radio

پرشین رادیو
با سعید قاعم مقامی
فرکانس
telestar 5
Frequency 11966
Horizontal
Symbol Rate 22000
FEC automatic
---------------
hotbird
Frequency 11013
Horizontal
Symbol Rate 27500
FEC automatic
OfficeTel: 818.939.0101
Studio Tel: 818.981.3399

۱۳۸۷ آبان ۲, پنجشنبه

mbc max 26 October



mbc max
از 26 اکتبر
شروع به کار می کنه
قابل توجه بینندگان مجموعه شبکه های
mbc

Live Channel

Live Channel

Hotbird 6 13E

11200.00

V

27500

5/6


۱۳۸۷ مهر ۲۷, شنبه

شمارش معکوس برای وبلاگ ایران ست

شمارش معکوس برای برگشتن وبلاگ ایران ست شروع می شود



iransat1.blogspot.com
تبریک می گم افتتاح وبلاگ ایران ست
به اقا سهند گرامی
انشالله که همیشه موفق باشه

بلاگ دونی

وبلاگ بلاگ دونی
بلاگ دونی
رضا صابر هستم. به وبلاگستان فارسی علاقه دارم. در قرن بیست و یکم زندگی میکنیم که بنظر میرسه قرن وبلاگهاست. باور دارم وبلاگها دارن تو ایران کار رسانها رو انجام میدن.نبض اخبار واقعی دست بلاگرهاست. برای همین سعی کردم درشبکه تلویزیونی صدای آمریکا بلاگها رو و آنچه که اونها نوشتن، برای بیننده ها معرفی کنم. همه بلاگهایی رو که توی بلاگدونی میبینید ازشبکه تلویزیونی صدای آمریکا پخش شدن. امیدوارم که خوشتون بیاد

۱۳۸۷ مهر ۲۳, سه‌شنبه

persian radio

در برنامه ویژه های که امروز از شبکه کانال یک پخش شد با حضور شهرام همایون و اقای سعید قائم مقامی
اعلام شد که ایشان از این به بعد در رادیو جدید که در حال تاسیس ان هستند برنامه اجرا خواهند کرد و همکاری خود را با کانال یک ادامه خواهند داد. اسم رادیو
persia radio
میباشد
البته به گفته شهرام همایون از این به بعد برنامه های اقای سعید قائم مقامی از رادیو جدیدشان بر روی کانال یک رله میشود
به گفته سعید قائم مقامی این رادیو برای امریکا و کانادا بر روی ماهواره تلستار 5 و برای ایران خاورمیانه و اروپا بر روی ماهواره هاتبرد پخش خواهد شد
و فرمودند که در اینده فرکانس این رادیو از طریق کانال یک به هموطنان عزیز اعلام می شود.

جالیات

موج تأمل برانگيز فعاليت سرمايه‌داران و دولت‌هاي عربي در عرصه رسانه‌هاي فارسي زبان، روند رو به رشدي را در پيش گرفته است.
به گزارش خبرنگار «تابناک»، يكي از مديران وزارت اطلاع‌رساني كويت قصد راه‌اندازي شبكه تلويزيوني 24 ساعته فارسي زبان را دارد و در اين زمينه، مجريان خانم و آقايي نيز گزينش شده‌ و پيش‌توليد برنامه‌ها نيز آغاز شده است.
بنا بر اين گزارش، اين شبكه به «جاليات» مشهور شده و اهداف اوليه آن نيز پخش فيلم‌هاي‌ هاليوودي و برنامه‌هاي سرگرمي به زبان فارسي است.
اين در حالي است كه با آغاز به كار بخش خبري فارسي صداي آمريكا، «ام.بي.سي» فارسي و راه‌اندازي قريب الوقوع «بي.بي.سي» فارسي، اقداماتي از اين دست در كشورهاي عربي همچون كويت، روند تصاعدي داشته و فعاليت در اين عرصه هر روز بيشتر از ديروز شده است.
گفتني است، برخلاف تبليغات مسئولان داخلي، رويکرد مردم به شبکه‌هاي اينچنيني که به پخش فيلم‌هاي روز جهان و برنامه‌هاي سرگرمي به دور از ابتذال مي‌پردازند، بسيار زياد بوده كه البته اصلي‌ترين عامل آن، ضعف در توليدات و پخش برنامه‌هاي کم محتوا و بي‌ارزش از رسانه ملي ارزيابي مي‌شود
منبع

۱۳۸۷ مهر ۲۲, دوشنبه

mbc max

شبکه

mbc max

بر روی ماهواره های

badr 26 east , nilesat 101/102


badr ARABSAT

Fre 11919

POL h

SR 27500

FEC 3.4

------------------------------------------



nilesat 101/102

fre 11938

POL v

SR 27500

FEC 3.4



۱۳۸۷ مهر ۴, پنجشنبه

تسلیت به خاطر از دست دادن اسدداله مروتی

با تاسف فراوان فوت شادروان اسدالله مروتی
به خانواده ان مرحوم و به همکاران او در رادیو صدای ایران و همه دوستاران تسلیت می گوییم


شادروان اسدالله مروتی با رادیو بی بی سی مصاحبه ای داشتند
که در این وبلاگ همه متن ان مصاحبه به خاطر فیلتر بودن وب سایت رادیو بی بی سی فارسی لینک داده شده بود
بار دیگر ایم مصاحبه را به خاطر از دست دادن این بزرگوار در این پست لینک می کنم
روحش شاد


۱۳۸۷ مرداد ۳۱, پنجشنبه

تورج نگهبان، ترانه سرای نامی درگذشت

تورج نگهبان، ترانه سرای برجسته گل ها در سن هفتاد و شش سالگی در شهر لس آنجلس آمريکا درگذشت.
تورج نگهبان مدت ها دچار ناراحتی ريوی و کيسه صفرا بود
. تورج نگهبان ترانه سرايی را از سال ۱۳۲۸ با شعری بر روی آهنگ مهندس همايون خرم آغاز کرد. در همان اوان ترانه ديگری روی آهنگ مسعود ميثاقيان، آهنگساز و نوازنده سنتور ساخت که با صدای گرم زنده ياد منوچهر همايون پور اجرا و پخش گرديد.
وی که فارغ التحصيل رشته جامعه شناسی در مقطع فوق ليسانس از دانشگاه تهران است بيش از ۷۰۰ ترانه برای خوانندگانی چون ملوک ضرابی، دلکش، مرضيه، الهه، پوران، عهديه، هايده، مهستی، فريدون فرخزاد، بنان، ايرج، وفايی، گلپا، رفيعی، محمد نوری، پروين و گوگوش ساخته است .تورج نگهبان همکاری خود را با برنامه گل ها از سال ۱۳۴۰ آغاز کرد و از همکاران هميشگی آن بود .
از سال ۱۳۴۱- ۱۳۳۷ معاون اداره مطبــوعات اداره کل انــتشارات و رادیـو و در سال های ۱۳۵۷-۱۳۴۱سرپرست روابط عمومی و انتشارات سازمان صنايع دستی ايران بوده و در اواخر دوره پهلوی دست اندر کار انتشار مجله "دستاورد" در زمينه هنرهای دستی ايران و نيز انتشار مجله "صدا" (به اتفاق دوستان نزديکش عماد رام و اسفنديار منفردزاده و ...) بوده است . وی از سال ۱۳۷۴ در ايالات متحده آمريکا زندگی می کرد و تا پيش از اين بيماری تهيه و اجرای برنامه "سيری در ادبيات آهنگين ايران" را بر عهده داشت.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------
تورج نگهبان، ترانه سرای معروف ایرانی در گذشتتورج نگهبان، سراینده بیش از یک هزار ترانه و همکار بسياری از خوانندگان معروف ايرانی، سه شنبه شب در سن ۷۶ سالگی در شهر لس آنجلس درگذشت.
آقای نگهبان که ترانه های بسياری برای خوانندگان ايرانی مانند ملوک ضرابی، دلکش، مرضيه، هايده، مهستی، داريوش و گوگوش ترانه سروده است، پس از مدت ها ابتلا به بيماری ريوی آمفيزم در بيمارستان تارزانا در شهر لس آنجلس درگذشت.
تورج نگهبان در سال ۱۳۱۱ در اهواز به دنيا آمد. او کار ترانه سرايی را در سال ۱۳۲۸ با سرودن شعری بر روی يکی از آهنگ های همايون خرم آغازکرد و در سال ۱۳۴۰ به برنامه «گل ها» پيوست.
وی تا هنگام انقلاب بهمن ۱۳۵۷ برای بسياری از معروف ترين خوانندگان آن دوران ترانه هايی به ياد ماندنی سرود. فرهنگ فرهی، ياد ماندنی ترين ترانه تورج نگهبان را ترانه محبوب داريوش اقبالی می داند، آنجا که می گويد:«کس نمی داند کدامين روز می آيد – کس نمي داند کدامين روز مي میرد.»آقای نگهبان علاوه بر ساختن ترانه های بي شمار برای بسياری از هنرمندان برجسته موسيقی پاپ ايرانی، در کارنامه خود، برگردان اشعار فيلم معروف « اشک ها و لبخند ها» را هم ثبت کرده است. اشعار این فیلم پس از ترجمه به زبان فارسی توسط خوانندگان اپرای ايران برای فيلم خوانده شد.تورج نگهبان در مدت ۱۴ سال زندگی در شهر لس آنجلس، هر چند همواره به فعاليت های ترانه سرايی و اجرای برنامه های فرهنگی و هنری در راديو و تلويزيون های محلی و ماهواره ای ادامه داد، اما هرگز از ترک وطن خشنود نبود. او در يکی از گفت و گوهای خود در فيلم مستند «گوگوش، دختر ايران» ساخته فرهاد زمانی، کارگردان ساکن نيويورک، گفت:«در سرزمين ما، هنر دستخوش کينه توزی ها و نظرات خصوصی مذهبيون شده است. صحنه خالی است. جز باد هيچ چيز درها را باز و بسته نمی کند و من دلم می سوزد
زيرا زمانی نام من در ميان مردم مانند سلام بود، آنقدر شهرت داشت. اما حالا، در اوج، بالم شکسته شده است.» فرهنگ فرهی، همکار راديو تلويزيونی تورج نگهبان در راديو ايران در سال های پيش از انقلاب و در راديو تلويزيون تصوير ايران در شهر لس آنجلس، در مورد اين هنرمند به راديو فردا گفت: «هنوز ساعتی بيش از مرگ او نمی گذرد و مرگ او در تاريخ رقم خورد. او تا آخرين لحظات قبل از مرگش سنگر خود را ترک نکرد و در راديو تلويزيون به عنوان يک رسانه فراگير فعال بود. او تا آخرين لحظات دوری از خانواده اش را که در ايران زندگی می کنند تحمل کرد و هيچ گاه جرات بازگشت به وطنش را نداشت.» به گفته آقای فرهی، تورج نگهبان همواره وظيفه خود می دانست که تا آخرين لحظه برای تعالی فرهنگ کشور خود تلاش کند. فرهنگ فرهی تعداد ترانه هايی را که توسط تورج نگهبان سروده شده است، بيش از یک هزار ترانه دانست و گفت: «کمتر خواننده شهره و پرآوازه ای در ايران وجود دارد که پس از خواندن ترانه های تورج به شهرت و اعتبار نرسيده باشد.» آقای فرهی درگذشت آقای نگهبان را فاجعه ای برای ادبيات و فرهنگ و معاصر ایران دانست و گفت:« پر کردن جای خالی او در شعر و ترانه ديگر ممکن نيست و متاسفم که جای او در ممکلتش خالی بود.» وی به ياد ماندنی ترين ترانه آقای نگهبان را ترانه محبوب داريوش اقبالی می داند، آنجا که می گويد:«کس نمی داند کدامين روز می آيد – کس نمي داند کدامين روز مي میرد.»
ما پیروزیم چون حق با ماست
اعتیاد نه
از مرگ نمیترسیم
در ظلم نمیمانیم
احترام به پدر و مادر پیشکسوت
زنده باد ازادی
زنده باد دموکراسی
همه به ایران فکر می کنیم
خداوند ایران نگهبان تمام مبارزین باشد
دست به دست هم دهيم به مهـرميهـــن خويــش را كنيـــم اباد
ایران سر فراز اهورا نگه بان ایران باد
پاینده باد پارس زمین و پارسیان
برافراشته باد درفش شیر و خورشید نشان
من زاده شدم دوباره با تو
ایران سربلند ایرانی سر بلند و پرچم شیر و خورشید نشان ایران بر افراشته باد

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۹, یکشنبه

از راهروهای کنگره

از راهروهای کنگره




سیامک دهقان پور

۱۳۸۷ اردیبهشت ۷, شنبه

گفتگو با مهرداد خوانساری درباره تلویزیونهای سیاسی ایرانی v


گفتگو با مهرداد خوانساری درباره تلویزیونهای سیاسی ایرانی

گفتگو از افشین امیرزاده و مهرداد فرهمند از بی بی سی فارسی

مهرداد خوانساری، فعال سیاسی در لندن از جمله اداره کنندگان یکی از معدود شبکه های تلویزیونی ایرانی است که با اهداف سیاسی فعالیت می کند، او با اینکه از رهبران جنبش مشروطه خواه است می گوید که در شبکه تلویزیونی پیام آزادی که برنامه های سیاسی آن تحت مدیریت اوست، در چارچوب اعتقاد به دموکراسی سکولار، پیروان همه افکار و جریانهای سیاسی امکان ابراز نظرات خود را دارند.
در بررسی نحوه فعالیت تلویزیونهای سیاسی ایرانی در خارج از ایران، گفتگو با مهرداد خوانساری را با این سؤال آغاز کردیم که چطور یک فعال سیاسی به فکر فعالیت تلویزیونی می افتد؟
به طور مسلم در شرایط کنونی یکی از بهترین وسایلی که می ‌شود با عموم هم ‌میهنان در ارتباط بود همین ارتباط تلویزیونی است که پیام یا آن حرفی را که ما در طول سالهای گذشته می زدیم و عده معدودی ممکن بود با آن در درون مملکت تماس پیدا بکنند، الآن به طور وسیع و گسترده ای به گوش هم‌ میهنان می رسد و مشکل ما در زمینه رساندن پیام به هم ‌میهنان از بین رفته اما حالا مشکل ما این است که پیامی را بتوانیم از خودمان بدهیم که هم‌ میهنانی که این امکان را دارند که به پیامهای متعدد گوش کنند، بخواهند که به حرف ما و آن پیام نهایی که داریم گوش کنند.
شما سازمانی سیاسی دارید که ایدئولوژی خاصی دارد یعنی دنبال هدفی هستید، آیا می ‌خواستید این هدف را به سایر سازمانها هم تعمیم بدهید؟
نسخه رادیویی این گفتگو
نخیر، من هر نوع ارتباط سیاسی یا هر نوع همبستگی و عضویتی که در هر سازمانی داشتم اینجا جای تبلیغ برای آن نبود، یعنی این کانال یا این وسیله نمی‌ توانست و نمی‌ خواستم که وسیله ‌ای برای تبلیغ افکار و نظریاتی سازمانی باشد که من به آن تعلق دارم.
می‌ توانم با شهامت بگویم که در طول این مدتی که من با این تلویزیون ارتباط داشتم که الآن بیش از دو سال است، حتی یک بار نام سازمان خودم را در این تلویزیون مطرح نکردم، چون برای اینکه بتوانیم باور به آن تلویزیون را در مردم تقویت بکنیم باید طوری باشد که مردم فکر کنند که سخنگوی جریان خاص نیست بلکه سخنگوی مسائلی کلی است که می ‌تواند در ارتباط با هر شهروند ایرانی یک نوع معنایی داشته باشد.
هدف ما این بوده که برنامه‌های خودمان را به تمام نیروهایی ارائه کنیم که می ‌توانند در ارتباط با آینده ایران در سلسله ای از ارزشها و افکار با هم همسو باشند و کسانی که طرفدار آن طرز تفکرها هستند.
فکر نمی کنید که این ممکن بود به تناقض منجر بشود؟ به این شکل که شما افرادی را با افکار و جهت گیریهای مختلف در تلویزیون خودتان جمع بکنید و اینها بیان و آرای خود را آنجا منعکس بکنند، بعد اینها به هر حال به خاطر اختلاف سلیقه هایی که دارند جلو دوربین تلویزیون با هم دچار بحث و جدل بشوند و بعد این تصور برای بیننده ای که این برنامه را در ایران دنبال می کند پیش بیآید که اپوزیسیون ایرانی خارج که به دنبال مبارزه با جمهوری اسلامی است داخل خودش دچار تشنج و اختلاف است و این با آن هدفی همبستگی که شما دارید ایجاد فاصله بکند؟ر
این مشکل اساسی تمام رسانه های ایرانی در آمریکاست و از زمانی که این تلویزیونها به راه افتادند همه با این مشکل روبرو بوده اند.
از زمانی که من وارد این مسأله شدم، چون به همین نکته ‌ای که شما به آن اشاره کردید آگاهی داشتم، انگیزه ام این بوده که تلویزیون پیام آزادی را هرگز وارد این گونه مسائل نکنم.
یکی از چیزهایی که ما شاهدش بودیم و به نظر من خیلی به ضرر این رسانه ها تمام شده اختلافاتی است که بین تلویزیونها بوده، مثلاً از یک تلویزیون به تلویزیون دیگر حمله می‌ کنند، دیدگاههای همدیگر را سعی می کنند خنثی بکنند، مسائل شخصی خودشان را مطرح می ‌کنند، مسأله عده ای ایرانی در کالیفرنیا را مطرح می‌کنند که برای یک شهروند در تهران یا اصفهان یا شیراز هیچ معنائی ندارد یا هیچ ارتباطی نمی تواند داشته باشد .
نکته ای را که من به آن اشاره کردم این است که در درجه اول ما همبستگی را تعریف کردیم، منظور از همبستگی چیست و بین چه کسانی.
ما به دنبال ایجاد توافق و همبستگی بین کسانی بودیم که به استقرار دموکراسی سکولار مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر اعتقاد داشتند که ابعاد و نیروهای خیلی وسیعی را در بر می گیرد.
تلویزیون ما موضع سلطنت‌ طلبی نداشت، موضع جمهوریخواهی هم نداشت، هم خطاب به هم سلطنت ‌طلب و هم جمهوریخواهان که خواستار دموکراسی سکولار در ایران بودند صحبت می کردیم.
البته مشکل بتوان با قاطعیت گفت که هرگز اشتباهاتی صورت نگرفت یا اختلافاتی پیش نیامد، چون هر ثانیه که نمی توان پهلوی گوینده یا آن کسی که برنامه ساز است نشست، گاهی اوقات بوده که من بعداً اطلاع پیدا کردم که سلسله خطاهایی از این رده رخ داده که البته ما این را آوردیم و مطرح کردیم و سعی کردیم جلویش را در آینده بگیریم.
در این دو سالی که فعالیت کردید چقدر در رساندن آن پیامی که داشتید به داخل کشور موفق بودید؟
ما در این دوساله نوسانات خیلی زیادی داشتیم ،چون اداره این تلویزیونها و کار کردن با این تلویزیونها کار ساده ای نیست، در درجه اول به خاطر فقدان امکانات و شرایط مالی کافی.
یعنی ما همیشه در بدترین شرایط از لحاظ امکانات مالی کار کردیم، مدتی یادم هست که برای مثال به دلایل مالی ارتباط ماهواره‌ ای تلویزیون ما با ایران قطع شد و روحیه در تلویزیون خیلی پایین بود اما به محض اینکه وصل شد فرض کنید در یک ساعت بالغ بر چهل
تا پنجاه تلفن از نقاط مختلف ایران شد که باعث تقویت روحیه شد و ما متوجه شدیم که کسانی هستند که این مسائل را دنبال می ‌کنند.
اما در ارتباط با اصل قضیه به نظر من ما موفق شدیم چون توانستیم نمایندگان گرو‌ههای مختلف سیاسی را بیاوریم در تلویزیون، چون باید در نظر گرفت همبستگی یکی از آن واژه ‌هایی است که در سی سال گذشته میان نیروهای سیاسی ایران کاملا لوث شده، مثل اتحاد.
آن قدر این واژه‌ ها به کار گرفته شده اما هرگز نه اتحاد بوده و نه همبستگی که مردم همیشه با نظر بدبینی به این مسائل نگاه می کنند.
جمع کردن افراد و وادار کردن آنها به اینکه زیر تعهدنامه‌ ای را امضا بکنند ارزشی ندارد، انگیزه ما این بود که نمایندگان این جریانها را بیاوریم خودشان این مواضع را تائید بکنند.
می توانم بگویم در این راستا بخصوص در شش ماه گذشته خیلی موفق بودیم، تمام جریانهای اصلی که داخل صحنه مبارزاتند و بعضیها که درون ایرانند خودشان مستقیماً آمدند و صحبت از توافق و ایجاد همبستگی به معنی واقعی کردند و آن را عملاً و علناً اعلام کردند.
بخش دوم این است که نیروهایی که در ارتباط با سلسله مواضعی با هم همسویی دارند راه و روش و اقدامات سیاسی خود را هم با هم همسو کنند یعنی همدیگر را رد نکنند.
مثلاً در انتخابات اخیر مجلس هشتم عده ای خواستار تحریم انتخابات بودند اما بعضی به دلایلی صحبت از این می‌ کردند که به عنوان اعتراض باید در انتخابات شرکت کرد.
این نشان دهنده ضعفی است که وجود دارد و کاری که باید در آینده انجام بشود، یعنی کسانی که در کلیات می توانند با هم همسو باشند و رقابتهای سیاسی خودشان را به تاریخی در آینده موکول بکنند باید راه و روش مشترکی هم داشته باشند که تا این زمان با هم نداشته اند.
در لس‌ آنجلس کم و بیش سی تا تلویزیون ایرانی هست، آیا این چهار پنج تایی که سیاسی هستند، روی همرفته هیچ حرفی برای گفتن دارند؟ یعنی هیچ حرفی برای گفتن باقی می ماند یا فقط تکرار است؟
این فقط در ارتباط با رسانه های ایرانی لس ‌آنجلسی نیست، مثلاً همین رسانه های معتبر دنیا مثل بی بی سی و غیره مگر چه میگویند؟ بیشتر در باره وقایع روز صحبت می کنند، همه اینها می‌ شود گفت تکرار مسائلی است که همه با آن مواجهند.
مسأله این است که آیا داشتن رسانه ای صد درصد ایرانی که جزئی از رسانه دولتی کشوری خارجی نیست می ‌تواند وسیله به درد بخوری باشد یا نه.
به عقیده من اگر چنین حربه ‌ای در دست سلسله افراد با صلاحیتی باشد، و اینجا من زیر کلمه با صلاحیت خط می کشم، که مسئولانه با مسائل برخورد بکنند و به دنبال مسائل شخصی و این جور چیزها نباشند، این می تواند به اصطلاح حربه مهمی در راه پیشبرد سلسله مقاصد و مبارزات عمومی باشد.
چون حر‌فهایی هست که که به سکوهایی که آزادی عمل دارند امکان و فرصتی می دهد، در واقع یک سری قواعد و شرایطی که صاحبان این رسانه ها ایجاد می کنند، لذا این امر می تواند آتویی در دست مبارزان راه آزادی برای ایران باشد.
ولی موضوع استفاده درست از این امکانات مطرح است، اینجاست که افراد باید مسئولیت را حس بکنند و با مسئولیت عمل بکنند.
این در درجه اول شناخت جامعه ایران و انتظاراتی را لازم دارد که مردم از رسانه ها دارند ولی آنچه مسلم است ترور شخصیت نباید باشد، به طور مسلم دعوا بین نیروهایی که به اصطلاح طرفدار استقرار دموکراسی و سکولاریسم در ایرانند نباید باشد، هیچکس نباید حقی بیشتر از دیگران برای خودش قائل باشد، افراد اگر معتقد به آزادی اند باید رفتاری آزادمنشانه در قبال یکدیگر داشته باشند، مشکلی که تلویزیونهای لس ‌آنجلس ایجاد کرده اند، عدم باور توده های مردم به همین مسائل است، چون اینها عملکردشان به آن شکل شایسته ‌ای نبوده که بتواند در مردم اعتماد ایجاد کند که این افراد به اصطلاح مشوق راه و روشی اند برای آینده که می تواند بهتر از آن چیزی باشد که امروز وجود دارد.
شما از شناخت جامعه ایرانی صحبت کردید و اینکه این تلویزیونهای ایرانی باید از جامعه ایران و خواسته‌ هایش شناخت داشته باشند ولی گردانندگان تلویزیون های خارج از کشور از جمله خود شما می ‌شود گفت از بعد از انقلاب از ایران دور بودید و امکان این را هم که به ایران سفر کنید و بروید دوباره این کشور را ببینید، بعد از این همه سالها نداشتید، با توجه به اینکه جامعه ایرانی در این سه دهه اخیر بشدت دستخوش تحول شده و خیلی با آن جامعه ای که شما ترک کردید فرق می کند و با توجه به دوری از این جامعه، چگونه می ‌توانید این شناخت را به دست بیاورید؟
من الآن سی سال است خارج از کشور زندگی می کنم ولی به شما می ‌گویم که این شناختی راکه من از ایران دارم در این سی سال کسب کردم، سی سال قبل از آن را من در ایران زندگی می ‌کردم ولی این شناختی که امروز دارم را هرگز نداشتم، وارد بودن به مسائل ایران و اطلاع حاصل کردن از طرز تفکر و روحیه ‌ای که مردم دارند نیاز به حضور فیزیکی در جغرافیای مملکت را ندارد، البته اگر افراد بتوانند بروند و بیایند چه بهتر ولی این شرط ضروری و لازم نیست، مسأله این است که آدم کنجکاو باشد، عاشق عقاید خودش نباشد و بخواهد ببیند که دیگران چه می گویند.
امروز من با شهامت می توانم بهتر از درصد قابل ملاحظه ‌ای از افرادی که در تهران زندگی می کنند به شما بگویم که در تهران چه می گذرد، بخصوص در ارتباط با مسائل سیاسی و مسائلی که مربوط به آینده مملکت است ولی مهم اینجاست که افرادی که به هر حال در خارج از کشورند همیشه باید به قول معروف سیخی داشته باشند که به خودشان بزنند که از واقعیت دور نشوند و تحت تأثیر شرایطی که در آن زندگی می ‌کنند قرار نگیرند.
این به میزان فوق العاده زیاد در آمریکا و در لس‌ آنجلس بیشتر از اروپاست یعنی کسانی که در لس ‌آنجلس هستند محو آن شرایطی اند که بر لس‌ آنجلس حاکم است، به درجاتی خیلی بیشتر از کسانی که در اروپا زندگی می‌ کنند.
انسان باید خیلی هوشیار باشد که این وضعیت را به قول معروف نگذارد از دست برود و نگذارد آن تصورات و باورها و مسائلی که دلخواه خودش است این تصویر را به طور کاذب عوض بکند.
الآن حدود ده سال است که تلویزیونهای ایرانی خارج از کشور از طریق ماهواره برای ایران برنامه پخش می ‌کنند، قبل از آن هم رادیوهای اپوزیسیون بودند و هنوز هم هستند که برای مردم ایران برنامه پخش می کردند اما به اذعان خودشان در تمام این مدت نتوانستند هیچ حرکتی را در داخل جامعه ایرانی شکل بدهند و هیچ نوع سازماندهی و اثری روی افکار عمومی ایجاد بکنند.
اینها نتوانستند جریاناتی را شکل بدهند ولی نمی ‌شود گفت که نتوانستند روی افکار عمومی اثر بگذارند.
هر آدمی که از ایران می ‌آید و شما با آنها از همین سکویی که نشستید مواجهید، از شرایط درونی مملکت ناراضی است این نارضایتی مقدار زیادش به خاطر تبلیغاتی است که شده.، مقداری از تبلیغات را هم همین رسانه ها کردند.
حالا این باعث نشده که نیرویی شکل بگیرد و نیرویی در جابجایی این حکومت نقشی ایفا کند ولی افکار عمومی را توانستند عوض بکنند، بخصوص آن رادیوهایی که شما می گویید در سالهای ابتدائی بعد از انقلاب به هر حال وسیله ای بودند که اطلاعات و اخبار را به مردم می رساندند.
نمی شود گفت تا چه اندازه اینها موفق بودند اما نمی ‌شود هم گفت که اصلاً موفق نبودند.
البته به نظر من تلویزیونهای ایرانی خارج بخصوص با آن انتظاراتی که روزهای اول از آنها می‌ رفت، متأسفانه در ایجاد باورهای لازم شکست خوردند.
امروز مردم روی حرف اینها حساب نمی‌ کنند، در صورتی که اگر عملکرد اینها مسئولانه بود و به گزافه‌ گویی و حمله به هم نمی‌ پرداختند می توانستند نقش مفیدی ایفا بکنند اما این دلیل نمی شود که اگر شما در آینده روی سلسله برنامه‌ ریزی درست و فکر درستی با محاسبه درست قدم بردارید، منشأ خدمتی برای مردم در شکل دیگری نباشید.
بعضیها فکر می کنند با توجه به فشارها و تهدیدهایی که روی ایران هست، این تعداد شبکه های تلویزیونی که به راه افتادند و بخصوص آنهایی که سیاسی اند از جمله تلویزیون شما دارند آماده می شوند که اگر زمانی به فرض مثال، نظام جمهوری اسلامی در شرایطی قرار بگیرد که موجودیتش در تهدید باشد، اثرگذار باشند و استراتژی مشخصی را بتوانند دنبال کنند.
در مورد خود من یکی از دلایلی که این فشارهایی که در شش ماه گذشته بخصوص وقتی که ارتباط ماهواره ‌ای ما با ایران برقرار شد تحمل کردم، به خاطر این بود که در شرایط بحرانی فعلی ما بتوانیم نقشی در آگاهی دادن به مردم داشته باشیم.
این ایام مهم است، چرا که ایران امروز در شرایط بحرانی قرار دارد چه از نظر بین المللی و چه از نظر داخلی که شاید در تاریخ 29 ساله جمهوری اسلامی بی مانند بوده است.
این دلیل نیست که جمهوری اسلامی در آستانه سقوط باشد ولی این بحران و این وضعیت بحرانی الآن که ما داریم صحبت می کنیم هنوز هم ادامه دارد، در انتهای این بحران اگر این رسانه ها نقش مفید و سازنده ای ایفا بکنند، روشن می‌ شود که مملکت در پایان بحران به کدام سمت می ‌رود.
اگر این سمت به سمتی باشد که نوید بهتری برای آینده مردم ایران بتواند بدهد، اینجاست که این تلویزیونها می توانند نقشی ایفا بکنند، بدیهی است که اگر بحران نباشد و این تلویزیونها بیایند، هیچ دلیلی ندارد که مردم به این مسائل با دقت گوش بکنند.
این فشار و به قول شما بحران در واقع از سمت قدرتهای غربی و به طور مشخص آمریکا بر ایران اعمال می ‌شود، وقتی هم اگر شما بیایید در این وسط موضع مشخصی را دنبال بکنید فکر نمی کنید این روی مخاطب ایرانی شما تأثیر بگذارد، به این شکل که به شما به عنوان ابزار تبلیغاتی قدرتی نگاه بکند که کشورشان را مورد تهدید قرار داده؟ یعنی اینکه حرف حکومت ایران را باور بکنند که می ‌گوید این تلویزیونها همه ابزار تبلیغاتی غربند.
این بستگی دارد که چه کسی این حرف را بزند.
مبارزه ‌ای که ما می‌ کنیم مبارزه ‌ای است که 29 سال کرده ‌ایم، ما که دیروز وارد صحنه نشدیم، ما روی سلسله اعتقادات و باورهایی از ابتدای روی کار آمدن جمهوری‌ اسلامی با آن اختلاف عقیده داشتیم، ما به دنبال نابود کردن و کشتار افراد در ایران نیستیم، ما خواستار آنیم که شرایطی انسانی در مملکت به وجود بیاید، ما حرفی نمی ‌زنیم که با 29 سال پیش فرقی داشته باشد، ما طالب جنگ با ایران نیستیم، ما حامی و تکرار کننده حرفهای افراطی بخصوص حرفهای همین نومحافظه ‌کاران آمریکا نیستیم و خود بنده هیچوقت احساس نزدیکی با آنها نداشتم و هیچوقت هم مشوق برنامه ها و حرفهایی که می ‌زنند نبودم.
اما در تلویزیونهای ایرانی خارج کسانی هستند که از آنها دفاع می ‌کنند و حتی خواستار می ‌شوند که آمریکا به ایران حمله بکند.
به هرحال تنوع در طرز تفکر همه جا هست و زیاد هم هست، الآن خیلیها از ایران به ما تلفن می زنند، خیلیها تلفن می زنند به همین برنامه ‌های صدای آمریکا و می گویند ما خواستار اینیم که آمریکا حمله بکند تا اینها بروند.
از این حرفها مردم عادی می‌ زنند ولی این حرفی نیست که شخصی مسئول یا سکوی مسئولی بگوید، ما خواستار ایجاد شرایط امروز عراق در ایران نیستیم و حاضر نیستیم حکومت اسلامی به هر قیمتی از بین برود ولی ما با اینکه از نظر فیزیکی در آمریکا هستیم، هیچ نوع کمکی یا حمایتی از دولت آمریکا نشده‌ ایم و هیچکدام از حر‌فهای حکومت آمریکا را هم ما الزاماً رویش صحه نمی‌ گذاریم.
حرفهائی که ما می‌زنیم همان نظراتی است که 29 سال است داریم. یک شهروند آزاده ایرانی می تواند حرفش را هر کجا که هست بزند و این به نظر من قضاوتش با مردم است.
در نهایت، مردم قضاوت خواهند کرد و ما نگرانی نداریم که مردم چطور برخوردی با ما بکنند، بعضیها ممکن است همین نظری که شما گفتید داشته باشند ولی امید ما این است که با توجه به سابقه و آن حضوری که ما به صورتهای مختلف در این ایام داشتیم قضاوت درستی از ما بشود.
خوب اتفاقاً من همین موضوع را می ‌خواهم کمی بیشتربشکافم، گفتید از نظر فیزیکی در آمریکا هستید ولی هیچ کمی به شما نمی شود یعنی به تلویزیونهای ایرانی نمی شود، دو سال پیش وزارت امور خارجه آمریکا بودجه ‌ای در نظر گرفت که اسمش را بودجه ایران گذاشتند و هیئتی از طرف وزارت امورخارجه و مثل اینکه نمایندگانی از وزارت دفاع رفتند به لس‌ آنجلس و با ارباب جراید و رسانه ‌های ایرانی صحبت کردند ولی در آخر ما دیدیم که کمکی به هیچکس نشد یعنی این بودجه بیشتر به سمت همان رسانه های دولتی خود آمریکا مثل صدای آمریکا و رادیو فردا رفت، دلیلش شما فکر می کنید چه بود؟ فکر می کنید اینها هم دیدند که آن آدمهایی که در تلویزیونهای ایرانی هستند نمی ‌توانند به خاطر اختلافات داخلی خود یا عدم صلاحیتشان کاری انجام بدهند؟
یک دلیلش شاید این بوده باشد، من نمی ‌دانم.
هیئتی از اینها آمدند به لس‌ آنجلس و با بعضی از کارمندان تلویزیون ما هم صحبت کردند، نظر من این است که اینها هرگز جزو برنامه ‌شان نبود که بخواهند به تلویزیونهای موجود ایرانی کمک بکنند بلکه می‌ خواستند همان تلویزیون خودشان را قوی بکنند و دیدیم که تلویزیون صدای آمریکا شاید نود درصد از کسانی که در رسانه‌ های ایرانی لس‌ انجلس کار می‌کردند را امروز استخدام کرده که می شود گفت متعلق به طرز تفکرهای مختلف سیاسی هم هستند.
کمک آمریکا، یعنی بیان اینکه آمریکا می ‌خواهد به سازمانهای ایرانی برای آزادی کمک بکند، به نظر من خبط بسیار بزرگی بود، خود من از ابتدا نسبت به این بذل و بخششها موضع گرفتم.
هدف آمریکا به عقیده من این باید باشد که سعی کند به نیروهای ملی و آزادیخواه ایرانی اعتبار بدهد، نه اینکه آنها را به عنوان عوامل یا مزدوران خودش جلوه بدهد.
طرح این نوع مسائل به این شکل متأسفانه ایجاد چنین توهمی را در اذهان هم ‌میهنان می کند، بخصوص بدتر از آن اینست که چنین توهمی ایجاد بشود و هیچ کمکی هم نشود که در اصل هم نشده است.
لذا این در اصل، مسخره کردن این نیروهاست که به نظر من هر فردی که در صحنه قرار دارد باید در مقابلش خیلی با جدیت هم موضع بگیرد و هم اینکه خودش را از این نوع مسائل مبرا کند.

۱۳۸۷ فروردین ۱, پنجشنبه

سال 1387 مبارک


نوروز 1387
بر همه ایرانیان عزیز مبارک باد


۱۳۸۶ بهمن ۷, یکشنبه

وبلاگ چی فکر می کنین؟

وبلاگ برنامه تفسیر خبر در


voa


چی فکر می کنین؟




این وبلاگ توسط وفا از مجریان برنامه تفسیر خبر درست شده است
ما پیروزیم چون حق با ماست
اعتیاد نه
از مرگ نمیترسیم
در ظلم نمیمانیم
احترام به پدر و مادر پیشکسوت
زنده باد ازادی
زنده باد دموکراسی
همه به ایران فکر می کنیم
خداوند ایران نگهبان تمام مبارزین باشد
دست به دست هم دهيم به مهـرميهـــن خويــش را كنيـــم اباد
ایرانی سر بلند
ایران سر فراز اهورا نگه بان ایران باد
پرچم سه رنگ شیر خورشید ایران
همیشه در اهتزاز باد
پاینده باد پارس زمین و پارسیان
برافراشته باد درفش شیر و خورشید نشان
من زاده شدم دوباره با تو