۱۳۸۶ آبان ۸, سه‌شنبه

این پتیشن امضا کنید
به انگیزه دفاع از تمامیت ارضی و حقوق نسلهای سرزمینمان ایران
امضا کنندگان این سند، هر نوع قراردادی که حقوق پنجاه درصدی ایران در رابطه با دریای مازندران (دریای کاسپین) [طبق قرارداد 1921 و 1940 بین ایران و اتحاد جماهیر شوروی] را نقض کند نخواهیم پذیرفت

We, Iranian the endorsers of this article, oppose any contract [othert than contract has been signed in 1921 and 1940 between Iran and Soviet Union] that annuls the %50 ownership of the Caspian Sea of Iran, or changing the border lines.
به این ادرس بروید و امضا کنید

۱۳۸۶ مهر ۳۰, دوشنبه

کاش این دو شهریور هر چه زودتر بگذرد ازوبلاگ شیر خفته


ما پیروزیم چون حق با ماست
اعتیاد نه
از مرگ نمیترسیم
در ظلم نمیمانیم
احترام به پدر و مادر پیشکسوت
زنده باد ازادی
زنده باد دموکراسی
همه به ایران فکر می کنیم
خداوند ایران نگهبان تمام مبارزین باشد
دست به دست هم دهيم به مهـرميهـــن خويــش را كنيـــم اباد
ایرانی سر بلندایران سر فراز
اهورا نگه بان ایران باد
پرچم سه رنگ شیر خورشید ایران همیشه در اهتزاز بادپاینده باد
پارس زمین و پارسیان بفراشته باد
درفش شیر و خورشید نشان
سال گذشته وقتی اعلام شد رییس محترم جمهور اسلامی قصد دارد در دانشگاه پلی تکنیک(امیرکبیر) سخنرانی کند بسیار تعجب کردم. جو دانشگاه امیرکبیر نسبت به دانشگاه های دیگر رادیکال تر، و فضای غالب در آنجا کاملا نسبت به دولت منتقدانه است. حتا توسط نهادهای امنیتی به رییس جمهور محترم توصیه شد دانشگاه دیگری را برای سخنرانی برگزیند اما بالاخره اینگونه نشد و جناب «دکتر» به پلی تکنیک رفتند. ظاهرا از قبل تمهیداتی اندیشیده شده بود تا مراسم بدون حاشیه برگزار شود این را می شد از خیل دانشجویانی که بیرون درب آمفی تیاتر به سخنان «سقراط» گونه دکتر، گوش جان می سپردند فهمید. در واقع مسوولان دانشگاه عناصر مارک دار و یا به زعم خودشان مساله دار را به سالن راه ندادند. اغلب مستمعین از دانشجویان طرفدار دولت و یا مثلا غیر سیاسی ها بودند. اما همین بی خط های غیر سیاسی به محض رویت جناب دکتر احمدی نژاد چنان به وجد آمدند که از توصیف اش هم قاصرم! عکس های آن روز در سایت ها هست و بسیار هم گویاست. تجربه تلخی بود، انتظار می رفت از آن پس، برنامه گذاران سخنرانی های رییس جمهوری اسلامی، همه ی جوانب را در نظر بگیرند.
از آنروز پاییزی تا روزی که «پرزیدنت محمود احمدی نژاد» در دانشگاه کلمبیا به ایراد سخنرانی پرداختند یکسال هم نمی گذرد. در اخبار آمده بود که رییس محترم جمهوری اسلامی برای ایراد سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل به ینگه دنیا تشریف می برند حال چه شد که تاج گل گذاشتن بر بنای یاد بود قربانیان یازده سپتامبر در «گراند زیرو» و همچنین سخنرانی در دانشگاه کلمبیا، که بسیار تحت نفوذ محافل یهودی است نیز، در برنامه سفر جناب دکتر گنجانده شد خدا می داند و بس.
مقامات آمریکایی فرصت حضور «سقراط زمان» در «گراند زیرو» را از ایشان دریغ کردند. لابد حدس می زدند ایشان در آن مکان قصد دارد «جرج بوش» را عامل و فرمانده حمله به برج های دوقلو معرفی کرده و احتمالا تروریست ها را، صهیونیست بخواند! در هر حال با دیدن نتیجه برنامه ایشان در دانشگاه کلمبیا، باید خدا را سپاسگزار باشیم که پای رییس جمهوری به «گراند زیرو» (زمین صفر) نرسید تا باز سخنان سقراط گونه ای ایراد نمایند که دستاویز افزونتری برای رسانه های مخالف نظام فراهم شود تا هر چه می خواهد دل تنگ شان بر زبان آورند. سال ها است که دولتمردان جهان، تیتر یک شدن را نمی پسندند و ترجیح می دهند حدالمقدور در انظار ظاهر شده و به قاعده و در جای خود سخن بگویند. مردم جهان هم آدم های حماسی و حماسه زده را جدی نمی گیرند دوران کوبیدن قدرت های جهانی و دست در هوا چرخاندن سال ها است که پایان یافته است. امروزه بسیاری از مردم جهان سوم علاقمندند ژاپن، کره جنوبی، سنگاپور، برزیل و یا حتا دبی شوند نه ویتنام و کوبا و کره فلاکت زده ی شمالی.
لذا مستمعین رهبرانی همچون چاوز و کاسترو و... در سراسر جهان، سخنان ایشان را نه با شور و هیجان بلکه با نیشخندی بر لب دنبال می کنند. ونزویلا کشوری است که بلحاظ ذخایر نفتی غنی ترین کشور آمریکای جنوبی است اما، پدیده ای به نام «هوگو چاوز» با ادا اصولی که در می آورد به جای اینکه با تعقل و برنامه ریزی از فرصت طلایی افزایش بهای نفت استفاده کرده و کشورش را از جرگه جهان سومیان بالا بکشد همچون بازیگوشان مشرق زمین، سر مردمان تنگ دست آن کشور را با هیجان آفرینی هایی که حقیقتا در این عصر بی مزه اند گرم کرده و فقط فرصت ها است که هدر می رود و روشنفکرانند که باید خون دل بخورند و دم برنیاورند تا به دلدادگی به فراسوی مرزها متهم شان نکنند.
متاسفانه پوپولیزم چاوزی بخاطر اینکه در آنسوی اقیانوس کاربردی و موفقیت آمیز بوده، برای دولتمردانی که از علاج مشکلات جوامع شان عاجزند به یک الگو و راهکار استراتژیک مبدل شده است. این دسته از دولتمردان که بسیار هم کم شمارند و از قضا اغلب هم ، بر ممالک «زرخیز» حکم می رانند ابن الوقتند رسانه ، تریبون و بهانه ای بیابند تا شعارهای رنگ و رو رفته بعضا تاریخ مصرف گذشته را غبارروبی کنند. شاید بدین طریق پرده ای غبارآلود بر مشکلات مبتلا به جامعه و مطالبات بر حق مردمان شان کشیده شود.
در جهان امروز ایدئولوژی از دولتمردی جداست حتا در ممالکی که ایدئولوژی حاکم است دولتمردان لزوما ایدئولوگ نیستند آنان سرشان به امور اجرایی گرم است. برای مثال کشور چین یکی از کشورهای ایدئولوژی زده ی جهان است. اما بسیاری از مردمان جهان حتا نام رییس جمهور این کشور را نمی دانند دولتمردان چینی سرشان بکار تمشیت امور مردم شان گرم است و سال ها است که «اژدهای زرد» به عروسکی در جشن ها تبدیل شده است. دولت چین به عنوان بزرگترین دولت کمونیستی جهان قاعدتا می بایست رهبر جبهه ضد امپریالیزم باشد و آقای "هو جین تائو" باید مدام در تلویزیون ها ظاهر شده و برای آمریکا و جهان سرمایه داری خط و نشان می کشید، به ملل عقب مانده و فقیر نوید آزادی (البته از نوع کمونیستی اش که از هزار بند و بدبختی بدتر است) را می داد ،اما نه تنها اینگونه نیست که شاهدیم چینی ها برای کسب منافع بیشتر حتا درباره تمامیت ارضی شان مسامحه و ملاحظه کاری می کنند اگر دولتمردان چینی اراده کنند ارتش قدرتمند این کشور که سومین ارتش بزرگ دنیاست قادر است در عرض چند ساعت، تایوان را تصرف نماید اینکار خیلی هم نامشروع نیست زیرا در نیمه ی دهه ی هفتاد.م سازمان ملل متحد «جمهوری چین» (تایوان) را اخراج و «دولت جمهوری خلق چین» را به عضویت پذیرفت در حال حاضر همه ی جهان به جز چند کشور ، تایوان را جزیی از سرزمین چین می دانند اما چرا چینی ها درایت پیشه کرده و منافع بزرگ را فدای منفعت های کوچکتر نمی کنند؟ من فکر می کنم پاسخ این پرسش خیلی سخت نیست چون دولت چین نیازی به «عوام انگیزی» و سرگرم کردن مردمان هر روز به غایله ای تازه، ندارد این کشور در زمینه توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بسیار موفق بوده و دولتمردانش عملا از پس اداره پر جمعیت ترین کشور جهان بر آمده اند. این است رمز ناآشنایی نام آقای «هوجین تائو» رییس جمهور چین برای بسیاری از مردم جهان.
اما در این مُلک که بین مشرق دور و مغرب دورتر قرار گرفته دولتمردان، لازم است سخنور و تئوریسین و اغلب دارای «کرامات» و ... باشند. باید درباره ی همه چیز و همه ی امورات نظریه داشته باشند هیچ مساله ای نباید وجود داشته باشد که درباره اش نسخه ای در جیب ایشان نباشد. حال کارگران از گرسنگی بمیرند و یا معلمان از نداری دادشان به آسمان بلند شود، مهم این است که دولتمردان ما از عهده مواجهه با نخبگان جهان در حساس ترین مراکز علمی جهان بر می آیند. حاضرند روبه روی هر خبرنگاری نشسته و از هر دری سخن بگویند. حتا در نطق تاریخی شان در عالی ترین مجمع بین المللی، دولتمردان جهان را نصیحت کنند تا مراقب نهاد خانواده باشند و به ایشان انذار دهند تا آزادی مردمان شان را سلب نکنند و یا در جایی دیگر، سانسور و عدم آزادی رسانه ای را در غرب محکوم نمایند و الخ.
و اینگونه بود که بالاخره سخنرانی رییس جمهور کشورمان در دانشگاه کلمبیا انجام گرفت. پیش از آغاز سخنرانی دکترمحمود احمدی نژاد، "لی بولینجر" رییس دانشگاه پشت تریبون قرار گرفت و چنان به دور از ادب و نزاکت سخن گفت که از ظرفیت بالای رییس جمهوری اسلامی متحیر شدم که چگونه بدون درنگ سالن را ترک نکردند. به عنوان یک ایرانی که نه به احمدی نژاد رای دادم ، نه عملکرد او و دولتش را می پسندم و نه حتا نسبت به ایشان علاقه ای دارم اما بشدت از ادبیات و واژه های زشتی که رییس دانشگاه کلمبیا بر زبان راند ناراحت و عصبانی شدم. رییس دانشگاهی که در مقام یک دادستان تندخو و بی نزاکت ظاهر شده و یک بیانیه بالا بلند سیاسی توام با توهین های رکیک را قرایت کرد و رییس جمهور کشورمان به او نگریست و دم بر نیاورد! ظاهر امر نشان می داد دکتر احمدی نژاد در کار انجام شده قرار گرفته و بجای ترک صحنه تصمیم گرفته بماند و مدعیات بولینجر را مستدلانه پاسخ دهد اما سخنان ایشان نا امید کننده تر از آن چیزی بود که تصور می شد. چند روز بعد وقتی در خبرها خواندم که آقای رییس جمهور می دانست رییس دانشگاه قرار است چه بگوید، در واقع دستگیرم شد که ماجرا همان تیتر یک شدن، بهر قیمت ممکن بوده است. به این خبر توجه کنید: به گزارش «عصر ایران» به نقل از شینهوا، "لی بولینجر" روز چهارشنبه در جمع خبرنگاران اظهار داشت: "قرار و مدارهایی که به دیدار رییس جمهور ایران از دانشگاه کلمبیا منجر شد شامل توافقاتی بود که براساس آن، این فرصت به من داده می شد تا در ابتدای بحث با احمدی نژاد رودررو شوم. بنابراین این مساله کاملا مورد توافق قرار گرفته بود" وی در ادامه می گوید: "پیشتر گفته بودیم این جلسه شامل سئوالات بسیار سختی خواهد بود بنابراین اعلام اینکه از قبل به رییس جمهوری ایران درباره محتوای جلسه هشدار داده نشده بود کاملا کذب است."
روزگاری شعار ما در زمینه ی سیاست خارجی نظام، «عزت» و «مصلحت» بود نمی دانم کجای آنچه که در آن دو ساعت، در دانشگاه کلمبیا گذشت به مصلحت نظام بوده و یا چه عزتی برای مسوولان بالاخص شخص دکتراحمدی نژاد به ارمغان آورده است؟ در این میان کار صدا و سیما بامزه بود تشویق حضار برای رییس دانشگاه را، روی سخنان رییس جمهور میکس کرده و هو و هیاهوی حاضران را، وسط سخنان رییس دانشگاه گنجانده بودند! نمی دانم در این عصر ارتباطات، در دورانی که دیگر هیچ رازی رمزی ناگشودنی نیست و حکومت ها در محفظه ای شیشه ای پیش روی میلیون ها تن قرار گرفته اند این گونه روتوش کردن ها، غیر از توهین به شعور مردم چه معنایی دارد؟
واقع مطلب آنست که رییس جمهور کشورمان نه تنها مورد تشویق حضار قرار نگرفت بلکه وقتی که وجود هم جنس گرایان را از بیخ و بن منکر شد و از آزادی در اینجا و فساد و تباهی در آنجا و... سخن گفت مورد استهزا هم قرار گرفت.
من بر عکس بسیاری که معتقدند دکتر باید سالن دانشگاه را ترک می کرد اساسا معتقدم ایشان نباید به نیویورک می رفت. مگر روسای جمهور پیش از ایشان هر سال به نیویورک می رفتند؟ گذشته از این چه لزومی دارد رییس جمهور، اینهمه سخن بگوید مگر در همان ماه های آغاز بکار ایشان، شیخ اصولگرایان، جناب ناطق نوری به وی توصیه نکرد کم گوید و گزیده، چون دُر؟
آقای احمدی نژاد نه تنها باید سالن را ترک می کرد حتا نباید به دانشگاهی متاثر از محافل یهودی ضد نظام اسلامی ایران پا می گذاشت و فراتر، مصلحت آن بود در شرایط «حساس کنونی» عطای سفر به نیویورک را به لقایش می بخشید یا لااقل با خبرنگاران زیرک رسانه های بین المللی مصاحبه نمی کرد تا ناچار شود برخی مسایل بدیهی را انکار کند و یا چیزهایی بگوید و مدعیاتی مطرح کند که این چنین جنجال برانگیز شود.
نمی دانم چرا در پایان شهریور ماه هر سال باید دل مان بلرزد که باز سفری ، سخنی و جنجالی در پیش و ریشخندی به ریش جماعت ایرانی در راه است؟ کاش این دو شهریور در پیش هم، هر چه زودتر بیایند و بگذرند، کاش اینبار تحریم انتخابات تحریم شود، کاش آب رفته بجوی بازگردد. فعلا باید دعا کنیم ، اوضاع از آنچه هست بدتر نشود، کاشکی
...!