در لس آنجلس جنگ تلویزیونهای فارسی زبان جریان دارد.
افزوده شدن تعداد تلویزیونهای ماهواره ای که هم اکنون حدود سی شبکه است و محدود بودن منابع مالی و آگهی از سویی و فعالیتهای متضاد این تلویزیونها اختلاف برانگیز است.
آن دسته از تلویزیونهایی که هدفشان سیاسی و مخالفت با جمهوری اسلامی ایران است، تلویزیونهایی را که صرفاً تجاری اند و برنامه های سرگرم کننده پخش می کنند متهم به ابتذال و حتی همکاری با حکومت ایران می کنند، اما خود این تلویزیونهای سیاسی هم متحد نیستند و دچاراختلافات درونی اند، همین وضع بین تلویزیونهای غیرسیاسی نیز دیده می شود.
برای بررسی وضع تلویزیونهای فارسی زبان لس آنجلس پای صحبت چند فعال رسانه ای سیاسی می نشینیم: مهرداد پارسا مفسر و تحلیلگر امور ایران در تلویزیون پارس، حسین حقیقی یکی از مؤسسان رادیوی بیست و چهار ساعته صدای ایران که هم اکنون با تلویزیونهای سیاسی همکاری می کند و بهروز صوراسرافیل، روزنامه نگار، که در زمان برگزاری این میزگرد از برنامه سازان تلویزیون پارس در لس آنجلس بود و اکنون به تلویزیون صدای آمریکا پیوسته است.
آقای صور اسرافیل اجازه بدهید که اولین سئوال را با شما آغاز بکنم، وقتی به لس آنجلس آمدید و به کار رسانه ای پرداختید هدفتان امرار معاش بود یا مبارزه سیاسی؟
بهروز صوراسرافیل: نخیر اگر می خواستم زندگی بکنم که بدترین کار این بود، من ادامه کاری را که در اروپا می کردم عملاً به اینجا آوردم و حقیقتاً هدف فقط مبارزه سیاسی بود، برای اینکه شاید خود شما اطلاع داشته باشید که این تلویزیونهای سیاسی لااقل از لحاظ من و آن کسانی که شبیه منند و و هم کسانی که برای آنها کار می کنند، می دانم به هیچ وجه از نظر تجاری که هیچ، تأمین زندگی که هیچ، حتی برای گذران زندگی هم با دشواریهای زیاد هم خودشان روبرو هستند.
بنابر این ما عملاً با کمک مختصر کسانی که به تلویزیونها کمک می کنند و این جور برنامه ها زندگی می کنیم و به هیچ وجه هم جنبه اداره زندگی ندارد بلکه به ترتیبی گذراندن زندگی و دوام آوردن است تا آنجایی که بتوانیم به مبارزه ادامه بدهیم، لااقل برای بنده صرفاً این است.
آقای پارسا این مبارزه ای که این تلویزیونها و این برنامه سازها می کنند به نظر شما تا چه حد اثرگذار بوده؟ یعنی چیزی که شما لمس کرده باشید، ملموس شده باشد برای شما.
مهرداد پارسا: والله من به عنوان برنامه ساز سیاسی در تلویزیون تا آنجایی که کار خودم را بررسی می کنم، سخن از دل برآمده بر دل می نشیند، از قدیم هم گفته اند که سخن دلپذیر دل سخن پذیر می خواهد.
چون در درون ایران مردم تشنه اینند که فریادشان را طنین افکن بکنند که خوب در آنجا زبان گویایی ندارند ما اینجا این کار را می کنیم و در حقیقت بازتابی هستیم از آنچه درون ایران می گذرد.
درون ایران مردم مبارزه سیاسی خاموش می کنند ما در اینجا این چراغ را روشن کردیم و این فریاد را می زنیم همین طور که آقای صوراسرافیل گفتند با دست خالی می کنیم و برای پول هم نمی کنیم، فقر پر افتخار را ترجیح می دهیم به برنامه های آنچنانی که بتواند پولساز باشد.
و البته تأثیر دارد، تاثیرش هم این بوده که توانستیم تا حالا به مردم جهان و بویژه به حکومتهایی که با جمهوری اسلامی سازش دارند بگوییم که این رژیم، رژیمی ضدایرانی و ضد مردمی است و هیچ پایگاهی درون ایران ندارد.
این را حداقل به گوش جهانیان توانستیم برسانیم، از طرف مردم ایران که حداقل حمایت از این رژیم نکنند و از مردم حمایت بکنند.
آقای حقیقی شما پیشقدم بودید در این شهر رادیوی بیست و چهار ساعته درست کردید و الآن هم با تلویزیون همکاری می کنید همیشه کارتان سیاسی بوده، احتمالاً توی رادیو برنامه های دیگر هم داشتید ولی این انتقادی که از رسانه های غیرسیاسی می شود به نظر شما عادلانه است؟ خوب بالاخره هر جامعه ای همین طور که به سیاست احتیاج دارد به سرگرمی هم احتیاج دارد، به موسیقی هم احتیاج دارد، این انتقاد می شود که چرا اینها کار سیاسی نمی کنند آیا عادلانه است؟
حسین حقیقی: والله شخصاً به عقیده من عادلانه است به همین دلیل هم من در جناحی قرار دارم که کار تجاری صرف را توجیه نمی توانم بکنم به دلیل اینکه امروز جامعه ما نیاز به آگاهی دارد تا به آزادی برسد، ما بدون آگاهی به آزادی نخواهیم رسید و اگر تلویزیون صرفاً این وظیفه اصلی رسانه گروهی را که دادن آگاهی و آشنایی به واقعیتها برای ملتی باشد، در نظر نگیرد خیلی کار سودآوری می تواند باشد، اینجا اگر یکی بسازو بفروشی بخواهد بکند وارد مستغلات بشود خیلی بیشتر سود خواهد کرد.
مطلب دیگر این است که با برنامه های بسیار تجاری و مبتذلی که ارائه می دهند، شأن ایرانیان برون مرزی در مصیبت نشسته و فعال و کوشا را تنزل می دهند، یعنی گروهی از ایرانیان را به داخل مملکت نشان می دهند که باعث تفریح مردمان داخل و خارج می شوند.
برونمرزیها را به عنوان گروهی بشکن و بالابنداز معرفی می کنند و این چیزی است که حکومت دلش می خواهد.
حکومت ایران می خواهد نشان دهد که در لس آنجلس مشتی از ایران بی خبر و از درد محرومان بی خبر نشسته اند با خودشان خوشند و این هم برنامه های محبوب و مطلوبشان است که آقایی بخواند و بیست و چهار تا خانم خوش اندام هم که ساعتی دستمزد می گیرند بیایند و پشتش برقصند.
اینجا ما دیدیم امیرلشکرهایی که تاکسی می رانند، اینجا ما دیدیم کسانی را که وزیر بودند بقالی اداره می کنند، حال این رسانه ها وظیفه ندارند که این جامعه را آن چنان که حقش است معرفی بکنند؟
بله من متوجه حرف شما هستم ولی حرف من این بود که در زمانی که هستند رسانه هایی که فعالیت سیاسی و مبارزه می کنند، رسانه هایی هم هستند که کار هنری می کنند، اگر قرار باشد همه کار سیاسی بکنند یکنواختی به وجود می آید، در ضمن من فکر نمی کنم آن قدر باشند برنامه سازانی که پانزده تا تلویزیون همگی کار سیاسی بکنند، پس باید مقداری این وسط چیزهای دیگر هم باشد.
بهروز صوراسرافیل: ملاحظه بفرمایید این ذهنیت که رسانه های سیاسی باید فعالیت سیاسی بکنند مفهومی است که در ابتدای کار به وجود آمد، یعنی وقتی انقلاب شد این گمان بود که کسانی که به خارج از کشور آمدند لااقل اکثریت بزرگشان کسانی اند که در آن مملکت تحت تعقیب بودند یا کسانی بودند که آن زندگی و آن سیستمی را که بعد از انقلاب به وجود آمده بود نمی توانستند بپذیرند حالا یا از نظر سیاسی یا از نظر اجتماعی و طرز زندگی، بنابر این اینها تبعید را انتخاب کردند به خاطر اعتراض به آن وضعی که در داخل کشور هست و وقتی شما این تعریف را بپذیرید خوب تصوری که هست و انتظاری که هست این است که اینها خارج از کشور مخالفت بکنند، مبارزه بکنند با آنچه در ایران می گذرد.
این مفهوم وجود داشت تا چند سالی بعد از انقلاب، الآن این تصور ممکن است که هنوز وجود داشته باشد ولی واقعیات عوض شده یعنی من در همین لس آنجلس می بینم در اروپا هم همین طور است، موقعی که ما در اروپا بودیم شاید حدود ده دوازده سال پیش، اروپا هم همین طور بود یعنی جامعه ایرانی جامعه ای بود مخالف و مبارز و اپوزیسیون رژیمی که داخل ایران حاکم است.
ولی کسان زیادی که اینجا زندگی می کنند کسانی اند که راحت به ایران می روند و می آیند، حتی درآمدشان از آنجاست، بچه هایشان را می خواهند جایی بگذارند که آن سیستم وجود نداشته باشد.
خلاصه این مسئله جدیدی که به وجود آمده که الآن رسانه های گروهی مختلفی وجود دارند حتی رسانه هایی هست که فقط تفریح و ساز و ضرب نیست، رسانه هایی است که رسماً از سوی حکومت ایران مستقیم و غیرمستقیم درست شده و حتی کار سیاسی هم می کنند ولی در خارج از کشور.
واقعیت این است که ما جامعه و اصولاً به نظر من ملتی هستیم دچار نوعی اسکیزوفرنی، یعنی ملتی که همه چیز را با هم دارد، همه تضادها را با هم دارد و این بالاخره در طول زمان به یک سو سوق پیدا خواهد کرد، به همین دلیل است این تنشهایی که می بینید، این مخالفتها این انتقادهایی که همه از هم می کنند، برمی گردد به این موقعیت خاصی که ما فعلاً در این تاریخ معاصرمان پیدا کردیم.
خیلی متشکرم، آقای پارسا من می خواستم از شما بپرسم که این موضوعی که آقای صوراسرافیل مطرح کردند که به طور کلی اگر بخواهیم جمع بندی کنیم این است که شور و شوقی که بعد از انقلاب میان ایرانیهای مهاجر بود دیگر وجود ندارد، این می تواند به این علت باشد که نسل اول دیگر پیر شده و نسلهای بعدی زیاد علاقمند به سیاست نیستند؟ اینجا درس خوانده اند و اینجا آمریکایی شده اند، اینجا زندگی می کنند کار می کنند و برایشان فرقی نمی کند؟
مهرداد پارسا: در مورد نسلی که اینجا رشد پیدا کرده و بزرگ شده من فکر می کنم که برداشت اشتباه می کنند به هر حال تبلیغاتی است که جمهوری اسلامی معمولاً می خواهد به آن دامن بزند که آنهایی که در خارج از کشورند جامعه اینجا را نمی شناسند و اصلاً با مسائل داخل ایران آشنایی ندارند ولو اینکه خود من چندین گزارش از دانشگاههای اینجا تهیه کردم، بچه های ایرانی که اینجا هستند بسیار هم علاقمندند منتهی چون این رژیم را می شناسند و توی فضایی آزاد بزرگ شده اند، آن کشوری که دچار خفقان است می دانند که معنی اش چیست.
به ایران سفر می کنند و وقتی که برمی گردند متوجه می شوند که عمق فاجعه چقدر زیاد است در کشور ما، نخیر بچه های ما اینجا جامعه آزاد را دیدند و وقتی مقایسه می کنند با حکومتی که بر آن جامعه حاکم است کاملاً می فهمند که آن رسالت ملی خودشان را چگونه انجام بدهند چون بچه های اینجا هر چقدر هم اینجا بزرگ شده باشند به هر حال ایرانی اند.
آقای حقیقی سؤالی من داشتم از شما، داخل ایران مطبوعات یا رسانه ها وقتی می خواهند اشاره بکنند به رسانه های لس آنجلس می گویند رسانه های سلطنت طلب، آیا واقعاً تمامی گروههای سیاسی فعال در رسانه های اینجا سلطنت طلبند و گروههای دیگر هیچ نقشی ندارند توی این رسانه ها؟
حسین حقیقی: نه، یا متأسفانه یا خوشبختانه این رسانه های سیاسی همه سلطنت طلب نیستند، اصلاً خود شاهزاده رضا پهلوی هم سلطنت طلب نیست، تمام اظهاراتش این است که می گوید ما به آرای مردم رجوع می کنیم، آرای مردم هرچه می خواهد بگوید.
ولی این نوع تلقینی است که رژیم می خواهد به مردم آنجا بکند یعنی این تلقین نوعی تکرار است و در تکرار، اینها تأثیر را می بینند.
اینها مخصوصاً این کار را می کنند، اگر ما اینجا بشماریم من فکر می کنم از ده تا تلویزیون سیاسی توی آمریکا حتی یکی اش هم سلطنت طلب یا مشروطه خواه نیست، هرچند همه باور دارند دموکراسی را و مردمسالاری را.
متأسفانه، متأسفانه تکثر و تعدد تلویزیونها و وجود آنها حتی سیاسیها در دست عده ای افراد بدون صلاحیت، به اعتقاد من شأن این قضیه را پایین آورده، آن قدری که خود تلویزیوندارها به خودشان لطمه زدند، جمهوری اسلامی به آنها نزده.
شما فکر می کنید که علتش چیست که این تلویزیونها به هم لطمه می زنند چون مگر همه اینها هدف مشترکی ندارند؟
بهروز صوراسرافیل: نه اینها هدف مشترک ندارند چون داشتن تلویزیون نوعی تجارت است، شما باید کاری بکنید که بتواند خودش را اداره بکند، چون دولتی یا مؤسسه خاصی آنها را اداره نمی کند بنابر این رقابت تجاری هست، سلیقه ای هست، هدف مشترکی وجود ندارد.
ولی موضوعی هست که اصلاً ماهیت این کار را از آن موقعی که در ایران انقلاب شد و ما آمدیم به خارج از کشور، عوض کرده، آن هم این است که به ترتیبی اصولاً تکنولوژی رسانه های عمومی دموکراتیزه شده، تکنولوژی ماهواره همه چیز را عوض کرده، بعد از مدتی هم ارزانتر شده.
اولاً که به دست آوردن طول موج و فرکانسی که بتواند صدا و تصویر را به ایران برساند، خیلی گران و سخت بود حالا خیلی آسان است، کافی است شما بتوانید مقداری پول از جایی پیدا بکنید و به نسبت پولی که دارید می توانید بروید یک ساعاتی یا یک تلویزیون بیست و چهار ساعته همین طور که رسم شده به دست بیاورید.
از این تلویزیون شما می توانید به صورت وسیله سیاسی استفاده کنید، خودتان و همفکرانتان بنشینید و حرفهایتان را بزنید، یا می توانید بصورت مغازه ازآن استفاده کنید و ساعت ساعت آن را بفروشید به همین دلیل ماهیت کار عوض شده.
اغلب این تلویزیونها وضع مالی شان به خاطر تعدادشان خوب نیست، چون عملا فرض کنید در همین لس آنجلس اگر قرار بود فقط وسایل سیاسی باشند باید یکی دو تا رادیو و تلویزیون وجود می داشت ولی عملاً چون بیست تا سی تا وجود دارد از نظر اقتصادی قابل توجیه نیست بنابراین می شود وسیله ای که در اختیار همه است.
اینکه گفتم دموکراتیک منظورم این است یعنی الآن دیگر حتی لازم نیست که مثلاً شما پنجاه هزار دلار پول داشته باشید که بروید تلویزیون بیست و چهار ساعته درست کنید، می توانید دویست دلار داشته باشید بروید در همین تلویزیونهای موجود یک ساعت برنامه بخرید بنشینید و هر چه دلتان می خواهید بگویید، سلطنت طلب، کمونیست.
خوشبختانه من معتقدم این بد نیست این خیلی کمک کرده به اشاعه همان فرهنگی که ما بهش می گوییم دموکراسی، یعنی که ما اول عادت نداشتیم ببینیم آدمهایی که شبیه خودمان راه می رفتند حرفهای عجیب و غریب می زنند که ما دوست نداریم و مجبوریم اینها را تحمل کنیم چون نه زور داریم که صدایشان را خفه بکنیم و نه پول داریم که نگذاریم حرف بزنند، یارو اگر پول داشته باشد می رود حرفهای خوش را می زند.
حالا این فرهنگ کم کم جا افتاده و بنابراین خود به خود به نظر من مردم داخل ایران را هم عادت داده که انتخاب بکنند، مثل همینجا توی آمریکا شما نمی توانید جلوی کسی را بگیرید که چرا حرفی می زند بلکه همه حرفها را می شنوید و بعد انتخاب می کنید، هر کدام را که بخواهید.
این هیچ بد هم نیست ممکن است دورانی که ما عادت نداشتیم سخت گذشته یا سخت می گذرد به ما ولی عملاً در آینده کمک خواهد کرد به اینکه این آزادی ترجمه بشود به وضع سیاسی و اجتماعی جامعه در ایران .
خیلی متشکرم، آقای پارسا این نکته ای که آقای صوراسرافیل می گویند و آقای حقیقی هم گفتند شما هم گفتید این تکثر رسانه ها و بخصوص تلویزیون و به خاطر مسائل اقتصادی اینها ساعت های برنامه هایشان را می فروشند، به قول آقای صوراسرافیل دویست دلار می دهد می تواند حرف بزند ولی خوب همه کسانی که می روند آنجا به قول ما این کاره نیستند و مجبورند این برنامه ها را پر بکنند به همین جهت تبدیل می شود به برنامه های شاید بشود گفت کمدی، حتی من خودم دیدم با چشم خودم که می آیند حرف های عجیب و غریبی می زنند که خیلیها که در ایران با آنها تماس داشتم می گفتند می نشینیم و می خندیم به این ادعاهایی که می شود، یا اینکه کار به جایی می رسد که اینها برای اینکه بتوانند حرف بزنند از حد و مرزهای اصول هم رد می شوند، مثلاً فرض بکنید چون حکومت ایران حکومت مذهبی است به اسلام یا به دین بند می کنند، ممکن است بعضیها که حتی احتمالاً طرفدار حکومت ایران هم نباشند ولی اعتقادات مذهبی دارند بهشان بربخورد، آیا متوجه صدمه هایی که این کارها به اهداف شما زده هستید؟
مهرداد پارسا:مسئله این است که مردم الآن تشخیص دادند که به طور مثال آقای صوراسرافیل یا دکتر حسین حقیقی وقتی برنامه دارند انتخاب کردند که چه کسانی مردم در ایران می پذیرندشان و هنگامی که روی برنامه های ما دولت جمهوری اسلامی پارازیت می اندازد مشخص است که نمی خواهد صدای ما را مردم بشنوند، ولی خوب خیلی از این رسانه ها هستند که صدا و تصویرشان خوب پخش می شود، تأثیری که در خارج از کشور گذاشته مقداری سردرگمی ایجاد کرده برای اینکه در خارج از کشور است.
ولی در داخل ایران مردم می دانند که چه کار می کنند و چه کار نمی کنند.
ما داریم در اینجا مبارزه ملی انجام می دهیم و درون ایران تمام آنهایی که باید حرف ما را بفهمند کاملاً ما را می گیرند.
این ارتباطی که مردم با ما دارند نشان می دهد که ما را آنجا می بینند، حرف ما را می شنوند، اظهار نظر می کنند و آن خواست ماست برای اینکه ما برای گذار از این بحرانی که در کشور به وجود آماده است باید راه رسیدن به فضای دموکراتیک را طی بکنیم و این داد و دهشی که در این زمینه انجام می شود خیلی ما را موفق نشان می دهد.
حسین حقیقی: اجاره بدهید من برگردم به سؤالی که از آقای پارسا کردید چون احساس می کنم نکته ای ناگفته ماند.
کسانی که اینجا به جای آگاهی دادن به مردم، به جای روشن کردن مرز بین خرافات و اعتقادات، به اصل مذهب و اعتقادات مردم حمله می کنند و خود دیانت اسلام و غیره را زیر سؤال می برند، بنده شخصا در مبارزه چنین افرادی شک می کنم، من معتقدم که اگر ما دلسوز دین، دلسوز ملک و ملتیم باید بین خرافات و دین، مرز تعیین کنیم، باید ما بین حلیة المتقین ملا محمدباقر مجلسی با احکام قرآن برای مردم اینها را روشن کنیم که فرق اینها چیست.
ولی اگر بیاییم این قرآن را بکوبیم راه خطایی می رویم و نباید این کار صورت بگیرد برای اینکه این دقیقاً مطلوب دولت جمهوری اسلامی است.
جمهوری اسلامی از کسانی که مستقیماً به معتقدات مذهبی مردم حمله می کنند فیلم می گیرد، به بسیج و جوانهای احساساتی و مذهبی نشان می دهد و بعد می گوید این آقایان که برای شما دموکراسی و آینده سرفراز می خواهند اینها هستند و این به مبارزات عمومی ملت لطمه می زند.
خیلی متشکرم آقای حقیقی که این توضیح را به صحبتهای آقای پارسا اضافه کردید، آخرین سئوال را می خواهم از آقای صوراسرافیل بپرسم، آقای صوراسرافیل خیلیها از شما و دیگران ایراد می گیرند که از واقعیتهای داخل ایران دورید، می گویند خودتان در لس آنجلس نشستید و می گویید که به خیابانها بریزند در داخل ایران، چه پاسخی به این ایراد دارید؟
بهروز صوراسرافیل: مسئله این است که کسی که مبارزه می کند خواست خودش را بیان می کند، بنده دلم می خواهد که مردم ایران قیام بکنند، دلم می خواهد که این حکومت را سرنگون کنند و دلم می خواهد که حکومت دیگری در ایران جایش بگذارند، مردم ایران هم به حرف من گوش نمی کنند همچنان که تا به حال نکرده اند، اگر یک روزی ببینند که به نفعشان است لابد خواهند کرد و آن وقت حرف مرا گوش می دهند، اگر هم به صرفشان نیست مثل همین الآن گوش نمی دهند.
خود بنده هم اگر ایران بودم همین طور بودم اگر کسی از خارج حرفی می زد حتی اگر حرفش را می پسندیدم خوب می دیدم الآن عملی نیست و ضررش بیشتر از منفعتش است دلم خنک می شد ولی گوش نمی دادم ولی این گناهی بر بنده نیست، بالاخره به خاطر اینکه مردم در ایران یا روزنامه های ایران ممکن است به ریش بنده بخندند نمی توانم بگویم نه بابا اگر توانستید هم الآن قیام نکنید ولی به ریش من نخندید.
خیلی متشکرم آقای صوراسرافیل، همین طور تشکر می کنم از آقایان مهرداد پارسا و حسین حقیقی.
منبع صفحه ويژه ایرانیان لس انجلس