۱۳۸۶ آذر ۸, پنجشنبه

برای حمایت از کانال یک

برای حمایت از تلویزیون کانال یک لطفا با شماره تلفن زیر تماس بگیرید
:Tel : 001 (818) 884 - 5422
آدرس پستی تلویزیون کانال یک برای فرستادن کمک های مردمی
:P.O.BOX632 Canoga Park ,ca,91305
حمایت از تلویزیون کانال یک
Bank Of Germany
Citi Bank
Bankleitzahl 30020900
Konto-Nr 2009810660
B.Faegh
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
Bank Of American
Channel One Tv
Account 12018-42376
Routing 122000667
وبسایت تلویزیون کانال یک:
فرکانس های تلویزیون کانال یک
Eutelsat W2
Freq: 11,276 MHz
Polarity: Horizontal
Sym Rate: 11100 ms
Video PID 2003
Audio PID 3003
FEC: 5/6
Telstar 5
Freq: 12,090 MHz
Polarity: Horizontal
Sym Rate: 20 000
FEC: 3/4
HOTBIRD
Freq: 11,785 MHz
Polarity: Horizontal
Sym Rate: 27 500
Video PID:1760
Audio PID: 1720
PCR PID: 1760
FEC: 3/4

۱۳۸۶ آبان ۲۰, یکشنبه

میزگردی درباره تلویزیونهای لس آنجلسی bbc persian

در لس آنجلس جنگ تلویزیونهای فارسی زبان جریان دارد.
افزوده شدن تعداد تلویزیونهای ماهواره ای که هم اکنون حدود سی شبکه است و محدود بودن منابع مالی و آگهی از سویی و فعالیتهای متضاد این تلویزیونها اختلاف برانگیز است.
آن دسته از تلویزیونهایی که هدفشان سیاسی و مخالفت با جمهوری اسلامی ایران است، تلویزیونهایی را که صرفاً تجاری اند و برنامه های سرگرم کننده پخش می کنند متهم به ابتذال و حتی همکاری با حکومت ایران می کنند، اما خود این تلویزیونهای سیاسی هم متحد نیستند و دچاراختلافات درونی اند، همین وضع بین تلویزیونهای غیرسیاسی نیز دیده می شود.
برای بررسی وضع تلویزیونهای فارسی زبان لس آنجلس پای صحبت چند فعال رسانه ‌ای سیاسی می نشینیم: مهرداد پارسا مفسر و تحلیلگر امور ایران در تلویزیون پارس، حسین حقیقی یکی از مؤسسان رادیوی بیست و چهار ساعته صدای ایران که هم اکنون با تلویزیونهای سیاسی همکاری می کند و بهروز صوراسرافیل، روزنامه نگار، که در زمان برگزاری این میزگرد از برنامه سازان تلویزیون پارس در لس آنجلس بود و اکنون به تلویزیون صدای آمریکا پیوسته است.
آقای صور اسرافیل اجازه بدهید که اولین سئوال را با شما آغاز بکنم، وقتی به لس آنجلس آمدید و به کار رسانه ای پرداختید هدفتان امرار معاش بود یا مبارزه سیاسی؟
بهروز صوراسرافیل: نخیر اگر می خواستم زندگی بکنم که بدترین کار این بود، من ادامه کاری را که در اروپا می کردم عملاً به اینجا آوردم و حقیقتاً هدف فقط مبارزه سیاسی بود، برای اینکه شاید خود شما اطلاع داشته باشید که این تلویزیونهای سیاسی لااقل از لحاظ من و آن کسانی که شبیه منند و و هم کسانی که برای آنها کار می کنند، می دانم به هیچ وجه از نظر تجاری که هیچ، تأمین زندگی که هیچ، حتی برای گذران زندگی هم با دشواریهای زیاد هم خودشان روبرو هستند.
بنابر این ما عملاً با کمک مختصر کسانی که به تلویزیونها کمک می کنند و این جور برنامه ها زندگی می کنیم و به هیچ وجه هم جنبه اداره زندگی ندارد بلکه به ترتیبی گذراندن زندگی و دوام آوردن است تا آنجایی که بتوانیم به مبارزه ادامه بدهیم، لااقل برای بنده صرفاً این است.
آقای پارسا این مبارزه ای که این تلویزیونها و این برنامه سازها می کنند به نظر شما تا چه حد اثرگذار بوده؟ یعنی چیزی که شما لمس کرده باشید، ملموس شده باشد برای شما.
مهرداد پارسا: والله من به عنوان برنامه ساز سیاسی در تلویزیون تا آنجایی که کار خودم را بررسی می کنم، سخن از دل برآمده بر دل می نشیند، از قدیم هم گفته اند که سخن دلپذیر دل سخن پذیر می خواهد.
چون در درون ایران مردم تشنه اینند که فریادشان را طنین افکن بکنند که خوب در آنجا زبان گویایی ندارند ما اینجا این کار را می کنیم و در حقیقت بازتابی هستیم از آنچه درون ایران می گذرد.
درون ایران مردم مبارزه سیاسی خاموش می کنند ما در اینجا این چراغ را روشن کردیم و این فریاد را می زنیم همین طور که آقای صوراسرافیل گفتند با دست خالی می کنیم و برای پول هم نمی کنیم، فقر پر افتخار را ترجیح می دهیم به برنامه های آنچنانی که بتواند پولساز باشد.
و البته تأثیر دارد، تاثیرش هم این بوده که توانستیم تا حالا به مردم جهان و بویژه به حکومتهایی که با جمهوری اسلامی سازش دارند بگوییم که این رژیم، رژیمی ضدایرانی و ضد مردمی است و هیچ پایگاهی درون ایران ندارد.
این را حداقل به گوش جهانیان توانستیم برسانیم، از طرف مردم ایران که حداقل حمایت از این رژیم نکنند و از مردم حمایت بکنند.
آقای حقیقی شما پیشقدم بودید در این شهر رادیوی بیست و چهار ساعته درست کردید و الآن هم با تلویزیون همکاری می کنید همیشه کارتان سیاسی بوده، احتمالاً توی رادیو برنامه های دیگر هم داشتید ولی این انتقادی که از رسانه های غیرسیاسی می شود به نظر شما عادلانه است؟ خوب بالاخره هر جامعه ای همین طور که به سیاست احتیاج دارد به سرگرمی هم احتیاج دارد، به موسیقی هم احتیاج دارد، این انتقاد می شود که چرا اینها کار سیاسی نمی کنند آیا عادلانه است؟
حسین حقیقی: والله شخصاً به عقیده من عادلانه است به همین دلیل هم من در جناحی قرار دارم که کار تجاری صرف را توجیه نمی توانم بکنم به دلیل اینکه امروز جامعه ما نیاز به آگاهی دارد تا به آزادی برسد، ما بدون آگاهی به آزادی نخواهیم رسید و اگر تلویزیون صرفاً این وظیفه اصلی رسانه گروهی را که دادن آگاهی و آشنایی به واقعیتها برای ملتی باشد، در نظر نگیرد خیلی کار سودآوری می تواند باشد، اینجا اگر یکی بسازو بفروشی بخواهد بکند وارد مستغلات بشود خیلی بیشتر سود خواهد کرد.
مطلب دیگر این است که با برنامه های بسیار تجاری و مبتذلی که ارائه می دهند، شأن ایرانیان برون مرزی در مصیبت نشسته و فعال و کوشا را تنزل می دهند، یعنی گروهی از ایرانیان را به داخل مملکت نشان می دهند که باعث تفریح مردمان داخل و خارج می شوند.
برونمرزیها را به عنوان گروهی بشکن و بالابنداز معرفی می کنند و این چیزی است که حکومت دلش می خواهد.
حکومت ایران می خواهد نشان دهد که در لس آنجلس مشتی از ایران بی خبر و از درد محرومان بی خبر نشسته اند با خودشان خوشند و این هم برنامه های محبوب و مطلوبشان است که آقایی بخواند و بیست و چهار تا خانم خوش اندام هم که ساعتی دستمزد می گیرند بیایند و پشتش برقصند.
اینجا ما دیدیم امیرلشکرهایی که تاکسی می رانند، اینجا ما دیدیم کسانی را که وزیر بودند بقالی اداره می کنند، حال این رسانه ها وظیفه ندارند که این جامعه را آن چنان که حقش است معرفی بکنند؟
بله من متوجه حرف شما هستم ولی حرف من این بود که در زمانی که هستند رسانه هایی که فعالیت سیاسی و مبارزه می کنند، رسانه هایی هم هستند که کار هنری می کنند، اگر قرار باشد همه کار سیاسی بکنند یکنواختی به وجود می آید، در ضمن من فکر نمی کنم آن قدر باشند برنامه سازانی که پانزده تا تلویزیون همگی کار سیاسی بکنند، پس باید مقداری این وسط چیزهای دیگر هم باشد.
بهروز صوراسرافیل: ملاحظه بفرمایید این ذهنیت که رسانه های سیاسی باید فعالیت سیاسی بکنند مفهومی است که در ابتدای کار به وجود آمد، یعنی وقتی انقلاب شد این گمان بود که کسانی که به خارج از کشور آمدند لااقل اکثریت بزرگشان کسانی اند که در آن مملکت تحت تعقیب بودند یا کسانی بودند که آن زندگی و آن سیستمی را که بعد از انقلاب به وجود آمده بود نمی توانستند بپذیرند حالا یا از نظر سیاسی یا از نظر اجتماعی و طرز زندگی، بنابر این اینها تبعید را انتخاب کردند به خاطر اعتراض به آن وضعی که در داخل کشور هست و وقتی شما این تعریف را بپذیرید خوب تصوری که هست و انتظاری که هست این است که اینها خارج از کشور مخالفت بکنند، مبارزه بکنند با آنچه در ایران می گذرد.
این مفهوم وجود داشت تا چند سالی بعد از انقلاب، الآن این تصور ممکن است که هنوز وجود داشته باشد ولی واقعیات عوض شده یعنی من در همین لس آنجلس می بینم در اروپا هم همین طور است، موقعی که ما در اروپا بودیم شاید حدود ده دوازده سال پیش، اروپا هم همین طور بود یعنی جامعه ایرانی جامعه ای بود مخالف و مبارز و اپوزیسیون رژیمی که داخل ایران حاکم است.
ولی کسان زیادی که اینجا زندگی می کنند کسانی اند که راحت به ایران می روند و می آیند، حتی درآمدشان از آنجاست، بچه هایشان را می خواهند جایی بگذارند که آن سیستم وجود نداشته باشد.
خلاصه این مسئله جدیدی که به وجود آمده که الآن رسانه های گروهی مختلفی وجود دارند حتی رسانه هایی هست که فقط تفریح و ساز و ضرب نیست، رسانه هایی است که رسماً از سوی حکومت ایران مستقیم و غیرمستقیم درست شده و حتی کار سیاسی هم می کنند ولی در خارج از کشور.
واقعیت این است که ما جامعه و اصولاً به نظر من ملتی هستیم دچار نوعی اسکیزوفرنی، یعنی ملتی که همه چیز را با هم دارد، همه تضادها را با هم دارد و این بالاخره در طول زمان به یک سو سوق پیدا خواهد کرد، به همین دلیل است این تنشهایی که می بینید، این مخالفتها این انتقادهایی که همه از هم می کنند، برمی گردد به این موقعیت خاصی که ما فعلاً در این تاریخ معاصرمان پیدا کردیم.
خیلی متشکرم، آقای پارسا من می خواستم از شما بپرسم که این موضوعی که آقای صوراسرافیل مطرح کردند که به طور کلی اگر بخواهیم جمع بندی کنیم این است که شور و شوقی که بعد از انقلاب میان ایرانیهای مهاجر بود دیگر وجود ندارد، این می تواند به این علت باشد که نسل اول دیگر پیر شده و نسلهای بعدی زیاد علاقمند به سیاست نیستند؟ اینجا درس خوانده اند و اینجا آمریکایی شده اند، اینجا زندگی می کنند کار می کنند و برایشان فرقی نمی کند؟
مهرداد پارسا: در مورد نسلی که اینجا رشد پیدا کرده و بزرگ شده من فکر می کنم که برداشت اشتباه می کنند به هر حال تبلیغاتی است که جمهوری اسلامی معمولاً می خواهد به آن دامن بزند که آنهایی که در خارج از کشورند جامعه اینجا را نمی شناسند و اصلاً با مسائل داخل ایران آشنایی ندارند ولو اینکه خود من چندین گزارش از دانشگاههای اینجا تهیه کردم، بچه های ایرانی که اینجا هستند بسیار هم علاقمندند منتهی چون این رژیم را می شناسند و توی فضایی آزاد بزرگ شده اند، آن کشوری که دچار خفقان است می دانند که معنی اش چیست.
به ایران سفر می کنند و وقتی که برمی گردند متوجه می شوند که عمق فاجعه چقدر زیاد است در کشور ما، نخیر بچه های ما اینجا جامعه آزاد را دیدند و وقتی مقایسه می کنند با حکومتی که بر آن جامعه حاکم است کاملاً می فهمند که آن رسالت ملی خودشان را چگونه انجام بدهند چون بچه های اینجا هر چقدر هم اینجا بزرگ شده باشند به هر حال ایرانی اند.
آقای حقیقی سؤالی من داشتم از شما، داخل ایران مطبوعات یا رسانه ها وقتی می خواهند اشاره بکنند به رسانه های لس آنجلس می گویند رسانه های سلطنت طلب، آیا واقعاً تمامی گروههای سیاسی فعال در رسانه های اینجا سلطنت طلبند و گروههای دیگر هیچ نقشی ندارند توی این رسانه ها؟
حسین حقیقی: نه، یا متأسفانه یا خوشبختانه این رسانه های سیاسی همه سلطنت طلب نیستند، اصلاً خود شاهزاده رضا پهلوی هم سلطنت طلب نیست، تمام اظهاراتش این است که می گوید ما به آرای مردم رجوع می کنیم، آرای مردم هرچه می خواهد بگوید.
ولی این نوع تلقینی است که رژیم می خواهد به مردم آنجا بکند یعنی این تلقین نوعی تکرار است و در تکرار، اینها تأثیر را می بینند.
اینها مخصوصاً این کار را می کنند، اگر ما اینجا بشماریم من فکر می کنم از ده تا تلویزیون سیاسی توی آمریکا حتی یکی اش هم سلطنت طلب یا مشروطه خواه نیست، هرچند همه باور دارند دموکراسی را و مردمسالاری را.
متأسفانه، متأسفانه تکثر و تعدد تلویزیونها و وجود آنها حتی سیاسیها در دست عده ای افراد بدون صلاحیت، به اعتقاد من شأن این قضیه را پایین آورده، آن قدری که خود تلویزیوندارها به خودشان لطمه زدند، جمهوری اسلامی به آنها نزده.
شما فکر می کنید که علتش چیست که این تلویزیونها به هم لطمه می زنند چون مگر همه اینها هدف مشترکی ندارند؟
بهروز صوراسرافیل: نه اینها هدف مشترک ندارند چون داشتن تلویزیون نوعی تجارت است، شما باید کاری بکنید که بتواند خودش را اداره بکند، چون دولتی یا مؤسسه خاصی آنها را اداره نمی کند بنابر این رقابت تجاری هست، سلیقه ای هست، هدف مشترکی وجود ندارد.
ولی موضوعی هست که اصلاً ماهیت این کار را از آن موقعی که در ایران انقلاب شد و ما آمدیم به خارج از کشور، عوض کرده، آن هم این است که به ترتیبی اصولاً تکنولوژی رسانه های عمومی دموکراتیزه شده، تکنولوژی ماهواره همه چیز را عوض کرده، بعد از مدتی هم ارزانتر شده.
اولاً که به دست آوردن طول موج و فرکانسی که بتواند صدا و تصویر را به ایران برساند، خیلی گران و سخت بود حالا خیلی آسان است، کافی است شما بتوانید مقداری پول از جایی پیدا بکنید و به نسبت پولی که دارید می توانید بروید یک ساعاتی یا یک تلویزیون بیست و چهار ساعته همین طور که رسم شده به دست بیاورید.
از این تلویزیون شما می توانید به صورت وسیله سیاسی استفاده کنید، خودتان و همفکرانتان بنشینید و حرفهایتان را بزنید، یا می توانید بصورت مغازه ازآن استفاده کنید و ساعت ساعت آن را بفروشید به همین دلیل ماهیت کار عوض شده.
اغلب این تلویزیونها وضع مالی شان به خاطر تعدادشان خوب نیست، چون عملا فرض کنید در همین لس آنجلس اگر قرار بود فقط وسایل سیاسی باشند باید یکی دو تا رادیو و تلویزیون وجود می داشت ولی عملاً چون بیست تا سی تا وجود دارد از نظر اقتصادی قابل توجیه نیست بنابراین می شود وسیله ای که در اختیار همه است.
اینکه گفتم دموکراتیک منظورم این است یعنی الآن دیگر حتی لازم نیست که مثلاً شما پنجاه هزار دلار پول داشته باشید که بروید تلویزیون بیست و چهار ساعته درست کنید، می توانید دویست دلار داشته باشید بروید در همین تلویزیونهای موجود یک ساعت برنامه بخرید بنشینید و هر چه دلتان می خواهید بگویید، سلطنت طلب، کمونیست.
خوشبختانه من معتقدم این بد نیست این خیلی کمک کرده به اشاعه همان فرهنگی که ما بهش می گوییم دموکراسی، یعنی که ما اول عادت نداشتیم ببینیم آدمهایی که شبیه خودمان راه می رفتند حرفهای عجیب و غریب می زنند که ما دوست نداریم و مجبوریم اینها را تحمل کنیم چون نه زور داریم که صدایشان را خفه بکنیم و نه پول داریم که نگذاریم حرف بزنند، یارو اگر پول داشته باشد می رود حرفهای خوش را می زند.
حالا این فرهنگ کم کم جا افتاده و بنابراین خود به خود به نظر من مردم داخل ایران را هم عادت داده که انتخاب بکنند، مثل همینجا توی آمریکا شما نمی توانید جلوی کسی را بگیرید که چرا حرفی می زند بلکه همه حرفها را می شنوید و بعد انتخاب می کنید، هر کدام را که بخواهید.
این هیچ بد هم نیست ممکن است دورانی که ما عادت نداشتیم سخت گذشته یا سخت می گذرد به ما ولی عملاً در آینده کمک خواهد کرد به اینکه این آزادی ترجمه بشود به وضع سیاسی و اجتماعی جامعه در ایران .
خیلی متشکرم، آقای پارسا این نکته ای که آقای صوراسرافیل می گویند و آقای حقیقی هم گفتند شما هم گفتید این تکثر رسانه ها و بخصوص تلویزیون و به خاطر مسائل اقتصادی اینها ساعت های برنامه هایشان را می فروشند، به قول آقای صوراسرافیل دویست دلار می دهد می تواند حرف بزند ولی خوب همه کسانی که می روند آنجا به قول ما این کاره نیستند و مجبورند این برنامه ها را پر بکنند به همین جهت تبدیل می شود به برنامه های شاید بشود گفت کمدی، حتی من خودم دیدم با چشم خودم که می آیند حرف های عجیب و غریبی می زنند که خیلیها که در ایران با آنها تماس داشتم می گفتند می نشینیم و می خندیم به این ادعاهایی که می شود، یا اینکه کار به جایی می رسد که اینها برای اینکه بتوانند حرف بزنند از حد و مرزهای اصول هم رد می شوند، مثلاً فرض بکنید چون حکومت ایران حکومت مذهبی است به اسلام یا به دین بند می کنند، ممکن است بعضیها که حتی احتمالاً طرفدار حکومت ایران هم نباشند ولی اعتقادات مذهبی دارند بهشان بربخورد، آیا متوجه صدمه هایی که این کارها به اهداف شما زده هستید؟
مهرداد پارسا:مسئله این است که مردم الآن تشخیص دادند که به طور مثال آقای صوراسرافیل یا دکتر حسین حقیقی وقتی برنامه دارند انتخاب کردند که چه کسانی مردم در ایران می پذیرندشان و هنگامی که روی برنامه های ما دولت جمهوری اسلامی پارازیت می اندازد مشخص است که نمی خواهد صدای ما را مردم بشنوند، ولی خوب خیلی از این رسانه ها هستند که صدا و تصویرشان خوب پخش می شود، تأثیری که در خارج از کشور گذاشته مقداری سردرگمی ایجاد کرده برای اینکه در خارج از کشور است.
ولی در داخل ایران مردم می دانند که چه کار می کنند و چه کار نمی کنند.
ما داریم در اینجا مبارزه ملی انجام می دهیم و درون ایران تمام آنهایی که باید حرف ما را بفهمند کاملاً ما را می گیرند.
این ارتباطی که مردم با ما دارند نشان می دهد که ما را آنجا می بینند، حرف ما را می شنوند، اظهار نظر می کنند و آن خواست ماست برای اینکه ما برای گذار از این بحرانی که در کشور به وجود آماده است باید راه رسیدن به فضای دموکراتیک را طی بکنیم و این داد و دهشی که در این زمینه انجام می شود خیلی ما را موفق نشان می دهد.
حسین حقیقی: اجاره بدهید من برگردم به سؤالی که از آقای پارسا کردید چون احساس می کنم نکته ای ناگفته ماند.
کسانی که اینجا به جای آگاهی دادن به مردم، به جای روشن کردن مرز بین خرافات و اعتقادات، به اصل مذهب و اعتقادات مردم حمله می کنند و خود دیانت اسلام و غیره را زیر سؤال می برند، بنده شخصا در مبارزه چنین افرادی شک می کنم، من معتقدم که اگر ما دلسوز دین، دلسوز ملک و ملتیم باید بین خرافات و دین، مرز تعیین کنیم، باید ما بین حلیة المتقین ملا محمدباقر مجلسی با احکام قرآن برای مردم اینها را روشن کنیم که فرق اینها چیست.
ولی اگر بیاییم این قرآن را بکوبیم راه خطایی می رویم و نباید این کار صورت بگیرد برای اینکه این دقیقاً مطلوب دولت جمهوری اسلامی است.
جمهوری اسلامی از کسانی که مستقیماً به معتقدات مذهبی مردم حمله می کنند فیلم می گیرد، به بسیج و جوانهای احساساتی و مذهبی نشان می دهد و بعد می گوید این آقایان که برای شما دموکراسی و آینده سرفراز می خواهند اینها هستند و این به مبارزات عمومی ملت لطمه می زند.
خیلی متشکرم آقای حقیقی که این توضیح را به صحبتهای آقای پارسا اضافه کردید، آخرین سئوال را می خواهم از آقای صوراسرافیل بپرسم، آقای صوراسرافیل خیلیها از شما و دیگران ایراد می گیرند که از واقعیتهای داخل ایران دورید، می گویند خودتان در لس آنجلس نشستید و می گویید که به خیابانها بریزند در داخل ایران، چه پاسخی به این ایراد دارید؟
بهروز صوراسرافیل: مسئله این است که کسی که مبارزه می کند خواست خودش را بیان می کند، بنده دلم می خواهد که مردم ایران قیام بکنند، دلم می خواهد که این حکومت را سرنگون کنند و دلم می خواهد که حکومت دیگری در ایران جایش بگذارند، مردم ایران هم به حرف من گوش نمی کنند همچنان که تا به حال نکرده اند، اگر یک روزی ببینند که به نفعشان است لابد خواهند کرد و آن وقت حرف مرا گوش می دهند، اگر هم به صرفشان نیست مثل همین الآن گوش نمی دهند.
خود بنده هم اگر ایران بودم همین طور بودم اگر کسی از خارج حرفی می زد حتی اگر حرفش را می پسندیدم خوب می دیدم الآن عملی نیست و ضررش بیشتر از منفعتش است دلم خنک می شد ولی گوش نمی دادم ولی این گناهی بر بنده نیست، بالاخره به خاطر اینکه مردم در ایران یا روزنامه های ایران ممکن است به ریش بنده بخندند نمی توانم بگویم نه بابا اگر توانستید هم الآن قیام نکنید ولی به ریش من نخندید.
خیلی متشکرم آقای صوراسرافیل، همین طور تشکر می کنم از آقایان مهرداد پارسا و حسین حقیقی.
منبع صفحه ويژه ایرانیان لس انجلس

'به ما آگهی نمی دهند چون می ترسند' bbc persian گفتگو با مهندس شجره

تلویزیون پارس، قدیمی ترین تلویزیون بیست و چهار ساعته فارسی زبان لس آنجلس، از سال ۱۹۹۸ به صورت ۲۴ ساعته آغاز به کار کرده است.
پارس جزو رسانه های سیاسی این شهر است که هدفشان را مبارزه با جمهوری اسلامی ایران اعلام کرده اند و در حال حاضر قسمت عمده برنامه سازان سیاسی لس آنجلس در این تلویزیون فعالیت می کنند
صاحب و مدیر تلویزیون پارس، امیر شجره است که قبل از تأسیس تلویزیون پارس از بنیانگذاران رادیوی بیست و چهار ساعته صدای ایران بود، از او پرسیدیم که آیا از ابتدا می خواسته کار سیاسی کند یا در فکر پول در آوردن هم بوده است؟
علت آمدن ما به اینجا تجارت نبود، یعنی از بد حادثه کلاً آمدیم، درنتیجه اصلاً فکر ما در آن زمینه نبود که پول دربیاوریم، در این فکر بودیم که چه باید برای وطنمان بکنیم و چه می توانیم بکنیم که مملکت ما به راه درست برود و ما به آنجا برگردیم، نه اینکه اینجا بمانیم چون از ابتدا فکرما در ماندن اینجا نبود و متأسفانه فکر ما اصلاً به پول درآوردن نرسید.
کما اینکه با حداقل امکانات زندگی می کنیم ولی من فکر می کنم که توانستیم کاری بکنیم که درست است که تأثیر سریع و فوری در کوتاه مدت نتوانستیم به آن گونه که می خواستیم بگذاریم ولی می دانم که در درازمدت تأثیری گذاشتیم که اگر تداوم پیدا بکند نتیجه خواهد داد.
ولی به هر حال رسانه اگر دولتی نباشد باید روی پای خودش بایستد و آن هم از طریق آگهی، شما از نظر گرفتن آگهی چون سیاسی هستید مشکلی ندارید؟
ما از نظر آگهی بسیار اشکال داریم، مخصوصا با مشاغلی که می توانند آگهی بدهند چون تجارتشان بیشتر در رابطه با ایران است.
آنها به ما آگهی نمی دهند شاید از روابطشان می ترسند یا رعایت می کنند، میزان آگهیهای بین المللی، چون کار ما به اصطلاح بین المللی است، سرتاسر آمریکا اروپا و ایران است.
خیلی از آگهی دهنده ها شاید چون کارشان محلی است برایشان صرف نمی کند که به تلویزیون پارس آگهی بدهند یا به تلویزیون مشابه چون احتیاجی ندارند که آگهی آنها در شهرهای دیگر پخش بشود.
آن سری مشاغلی که آگهی آنها ملی یا بین المللی است با تلویزیونهای ما ها که اسم سیاسی داریم کار نمی کنند و از این نظر بسیار در مضیقه ایم.
پارس و تلویزیونهای مشابه منبع دیگر درآمدشان کمک مستقیم مردم بود که به عنوان مثلاً آبونمان یا حمایت به ما کمک می کردند، آن هم به علت تعدد تلویزیونها بتدریج کم شد، حالا چه سیاسی و چه غیرسیاسی.
مردم دیدند که چندین تلویزیون هست که به قول معروف حق انتخاب پیدا کردند، کنترل از راه دور در دستشان است و آن را می چرخانند، در نتیجه آن درآمد هم بی نهایت کم شد یعنی اصلاً به صفر نزدیک شد
درآمد دیگری که ما الآن داریم و خیلی به ما کمک کرده تا بتوانیم روی پایمان بایستیم، یک مقدار وقتی است که ما مجبوریم بفروشیم به مشاغل، مثل جواهر فروش، فرش فروش، پزشک یا وکیل که اینها بتوانند برای کار خودشان تبلیغ بکنند.
یعنی من می توانم بگویم که شصت یا شصت و پنج درصد در آمد ما از اینهاست حدود سی، سی و پنج درصد کمک مردم و آگهی و همیشه هم لب مرزیم، یعنی با یک باد یک کمی تندتر واقعاً این ور و آن ور می شویم و هیچوقت آن طور که می خواهیم ثبات نداریم که مطمئن باشیم تا کی می توانیم ادامه بدهیم.
آن کسانی که برنامه سازند و برای شما برنامه می سازند حقوق می گیرند از شما؟
خوشبختانه دوستانی که در تلویزیون پارس هستند اکثراً از من پولی دریافت نمی کنند، با تعدادی از آنها بر سر اسپانسر و آگهی توافق کردیم خودشان زحمت کشیدند چند تا اسپانسر پیدا کردند، عده ای هم برای دل خودشان آمده اند اینجا کار می کنند ولی خوب کادر فنی و کادر اداری را ما حقوق می دهیم.
از وقتی که دوبی به صورت امروزی اش درآمده و ایرانیها در آنجا زیاد شدند و تجارتخانه ها و صنایع به آنجا رفتند خیلی از تلویزیونها وضعشان بهتر شده، شما هم از آگهیهای دوبی سهمی دارید؟
ما اصلاً، صفر.
ما نه از ایران آگهی داریم نه از دوبی، بیشتر آگهیهایمان مال آمریکاست، کاناداست، خیلی معدود هم از اروپا که آن هم بیشتر کنسرتهایی است که در اروپا برگزار می شود و دوستان لطف دارند به ما آگهی می دهند به علت اینکه می گویند بیننده زیاد دارید و مردم می بینند.
ما از ایران و دوبی که به اصطلاح از منابع اصلی درآمد تلویزیونهای غیرسیاسی اند اصلاً سهمی نداریم.
یعنی خودتان دنبال آنها نرفتید یا اینکه آنها به خاطر اینکه شما برنامه های سیاسی دارید دنبال شما نیامدند؟
یکی دو تا از بازاریابهایی که قبلاً با ما همکاری می کردند درسفرهایی که به دوبی داشتند وقتی که عنوان کرده بودند کسی علاقه نداشته که به تلویزیونهای مشابه ما آگهی بدهد در نتیجه آنها هم تلاش نمی کنند چون می دانند تلاش بی فایده است، می روند دنبال جاهایی که آگهی می دهند، ما تلاشمان را کردیم ولی هیچوقت نتیجه نداده است.
سؤالی که می خواستم بکنم درباره وضع کلی رسانه ها و مطبوعات فارسی زبان در لس آنجلس، تا آنجایی که من شاهد بودم اینها هیچ گونه هماهنگی و همکاری با هم ندارند این دلیلش چی هست؟ آیا دلیلش رقابت تجارتی است؟ خوب چون بین آنهایی که سیاسی اند که رقابت تجارتی وجود نمی تواند داشته باشد، چه دلیلی دارد که اینها نمی توانند روابطشان، حالا من نمی گویم همکاری ولی حداقل دوستانه باشد؟ چون من خودم بعضی وقتها تماشا می کنم می بینم بعضی از تلویزیونها دست از سر همدیگر برنمی دارند و بازار تهمت رواج دارد، حتی بعضی سیاسیها هم باهم زیاد نمی سازند، این علتش چیست؟
منهای رقابتهای مالی که طبیعتاً وقتی آدم بخواهد خودکفا بشود یعنی خودش را از نظر مالی نگاهداری بکند و روی پای خودش بایستد طبیعتاً این رقابتها هست، در راه مسائل سیاسی هم که می گویید، یک مقداری ما اختلاف، شاید اختلاف نظر داریم با هم.
علتش هم اینکه هیچوقت نشده که ما بتوانیم سر موضوع مشخصی با هم به توافق برسیم و موضوع مشخصی را دنبال بکنیم.
بازهم من فکر می کنم مقداری ریشه مالی پیدا می کند، بعد هم اینکه خوب آدم باید تشخیص بدهد برای چه هدفی کار می کند.
این قبلاً هم صحبت شده که ما می خواستیم بنشینیم با هم هماهنگ بشویم ولی هر دفعه سری مشکلاتی که من واقعاً نمی توانم بگویم دلیلش چیست باعث شده که این همبستگی و هماهنگی به هم بخورد.
آن چیزی که شخص خود من دنبالش هستم که واقعا هم برایم مسئله مالی به هیچوجه مهم نیست، این است که ما در شرایط کنونی که داریم زندگی می کنیم، چرا اینجا هستیم، بویژه ما افرادی که به قول شما یا مردم داریم کار سیاسی می کنیم که من فکر می کنم کار سیاسی نمی کنیم داریم وظیفه خود را انجام می دهیم، یعنی آدمی که دور افتاده از وطن از روی اجبار، طبیعتاً وقتی می خواهد به حقش برسد خوب این اسمش می شود سیاسی ولی من می گویم حقش است، مسئله سیاسی چیز دیگری است.
در هر حال هدف همه این است که برگردیم کشورمان و کشور ما جایگاه خودش را، آن چیزی که شایسته اش است، در آن جایگاه قرار بگیرد، از نظر بین المللی اعتبار خودش را پیدا بکند.
در این زمینه ها ما خواه ناخواه یکرنگیم یعنی خواسته های همه ما همین است، حداقل توقع خود من همین است که ما باید در این زمینه ها با یکدیگر هماهنگ باشیم و برآیند این نیروها خواه ناخواه در سیستم آینده عمل خواهد کرد، چه یک طرف جمهوریخواه باشد چه یک طرف سلطنت طلب باشد یا هر مسلک دیگری داشته باشد.
اگر در نهایت هدف، آزادی ایران از این وضعیت باشد، درست شدن وضع ایران در سطح جهانی باشد، پس اینها هم جهتند با هم، تا حدودی با چند درجه اختلاف اما برآیند این نیروها می تواند نیرویی باشد که بعداً تاثیرگذار باشد.
ولی متأسفانه وقتی این نیروها در خلاف جهت هم یا درفاصله بیشتر از هم قرار می گیرند متأسفانه نه تنها به هم کمک نمی کنند بلکه همدیگر را خنثی می کنند.
غیر از این اختلاف سلیقه و اختلاف نظر، من دقت کردم که بازار تهمت و افترا در اینجا زیاد است، حالا من ریشه هایش را نمی دانم مثلاً فرض بکنید تلویزیونهایی را که کار سیاسی نمی کنند و سرگرم کننده یا تجاری اند متهم می کنند که با حکومت ایران کار می کنند یا حکومت ایران از آنها حمایت می کند، این به خاطر این هست که اینها آگهی بیشتری می گیرند و وضع مالی شان از بقیه بهتر است که تهمتها به آنها زده می شود یا دلایل دیگری دارد؟
من فکر نمی کنم که این مسئله به آن صورتی که شایع است باشد، وابسته به جمهوری اسلامی و غیروابسته به جمهوری اسلامی.
طبیعتاً ببینید کار آنها سرگرم کردن است هیچ مزاحمتی حداقل از نظر ظاهر برای حکومت ایران ایجاد نمی کنند مگر اینکه قسمت موسیقی آنها یا نمایشنامه هایشان که شاید برای حکومت خوشایند نباشد ولی من فکر می کنم که حکومت دیگر فکر این چیزها نیست.
آنها به این فکر می کنند که مردم هر چه می توانند سرگرمتر باشند، به غیر از تلویزیونهای ایرانی، تلویزیونهای سرگرم کننده دیگری هم از کشورهای دیگر الآن در ایران هست که هیچ مزاحمتی برای ایران ندارند و نمی شود گفت از آنها حمایت می شود اما راحت تر می گذارند کارشان را بکنند.
مشاغل که می خواهند که برای خودشان تبلیغ کنند ممکن هم هست بعضیهایشان وابسته به ایران هم باشند، ممکن است به آنها بگویند آقا که اگر می خواهید آگهی بدهید به آن تلویزیون بهتر می توانید بدهید، این را دیگر خودشان می دانند.
مسلم این است که چون آنها سرگرمی را انتخاب کردند دستشان برای این کار بازتر است و باز هم مسلم است که ماها این طرف قضیه در خلاف جهت آن آبی که جمهوری اسلامی توی جوی انداخته می خواهیم شنا بکنیم.
آنها ما را مزاحم خودشان می دانند و سعی دارند جلوی ما را بگیرند، در نتیجه نیروهایشان را بسیج کرده اند که امواج ماهواره ما را در ایران سد کنند، آنها می توانند ما را توی ایران تضیعف بکنند، سنگ بیندازند جلوی ما یا مثلاً اگر یک کاسبی فردا عشقش کشید به تلویزیون پارس آگهی بدهد به او بگویند شما این کار را نکنید که این اتفاق افتاده است.
ولی همین تلویزیون های سرگرم کننده این برنامه هایی که پخش می کنند حتما یک سری جوانها، یک سری زیادی از جوانها آنها را نگاه می کنند و عادت می کنند به موسیقی غربی، به فرهنگ غربی، به فرهنگ ایرانیهای در غرب، به آن چیزهایی که خوشایند نیست برای حکومت ایران، یعنی یک نسلی در حال بزرگ شدن با این تلویزیونها و همین طور با تلویزیونهای شماست که در آینده ممکن است برای حکومت ایران مزاحم باشند، یعنی فکر نمی کنم که آنها بخواهند که برنامه های هنری و موسیقی و به قول خودشان موسیقی لس آنجلسی در ایران رواج پیدا کند.
من گفتم ممکن است در این زمینه ها فکر بکنند، خود من هم فکر می کنم که با خواست اصلی آنها منطبق نیست ولی یک چیزی هم در نظر بگیرید که در دنیای ارتباطات بین المللی با وجود ماهواره و اینترنت و نظام ارتباطی گسترده ای که امروز پیش آمده آنها قادر نخواهند بود که جلوی این را بگیرند چون طبیعتاً راه دیگری برای گسترش آن وجود دارد.
اینها بیشتر انرژی خود را گذاشته اند که جلوی کسانی را بگیرند که دارند مستقیماً به پنجره شان سنگ می اندازند، آن یکی را جلویش را نمی توانند بگیرند چون اگر بخواهند جلوی برنامه های سرگرم کننده را شما فرض کنید از طریق کانالهای ایرانی بگیرند خوب ترکیه هم هست، ای بی سی هم هست، ام بی سی هم هست، کانالهای سینمایی هم هست، ام تی وی هم هست، همه اینها روی ماهواره اند، در نتیجه مردم می توانند ارتزاق هنر را بکنند یا موسیقی یا غیره را.
فکر می کنید چقدر در ایران نفوذ کرده اید؟
با آماری که می گیریم نفوذ خوبی داشتیم ولی مشکلی پیش آمده که این نفوذ را کمرنگتر کرده و مقداری به هم ریخته و آن اختلاف بین رسانه هاست .
اگر این اختلاف بین رسانه ها از ابتدا پیش نمی آمد، یعنی اگر ما ها دراین حد عمل می کردیم که اختلافاتمان را خارج از صفحه تلویزیون یا میکروفون رادیو یا صفحه روزنامه می آوردیم، اگر در جلسات بسته تری این اختلافات را حل می کردیم، شاید تأثیر خیلی بیشتری می داشتیم.
یک مقدار ما خودمان تأثیر خودمان را بیرنگتر کردیم، یکی اینکه یک مقدار عوامل نفوذی یا نا آگاه سیاسی درون ما پیدا شد، حالا اگر من می گویم عوامل نفوذی یا نا آگاه نمی توانم صددرصد بگویم که فلان آقا که آمده فلان روز ادعا کرده مثلاً من این کار را در مورد ایران می کنم و از جو آماده فکری ایرانیها استفاده می کنم و همه منتظر معجزه ای هستند مثل ظهور امام زمان، حالا یک دفعه فکر کنند که آدمی هم در خارج ظهور می کند که می تواند کاری بکند، خوب اینها یا آگاهانه این کار را کرده اند یا نا آگاهانه.
اگر آگاهانه این کار را کرده اند پس از یک جا سر چشمه می گرفته که بیایند چنین فضایی درست بکنند، یا نا آگاه بودند و جامعه را فریب دادند.
این کارها بیشتر به اعتماد مردم لطمه می زند و ذوق و شوق آنها راکه گرایش پیدا بکنند به قطبی که می تواند کاری بکند ضعیفتر می کند.
آقای شجره از رسانه های لس آنجلس بخصوص سیاسیها انتقاد می شود که به خاطر دور بودن از ایران طی بیست و هفت هشت سال گذشته از جامعه ایران اطلاعات کافی ندارند و مسائلی مطرح می کنند که در ایران برای مردم ملموس نیست و به آن عادت ندارند.
این درست است چون بالاخره ما آن شعله آتش را از دور تماشا می کنیم، تا گرما به ما برسد کمی سردتر می شود، سرما تا به ما برسد کمی گرمتر می شود.
این را قبول دارم ولی یجهت دیگری را قبول ندارم، اینکه در خود ایران هم طی این مدت در اثر تبلیغات و در اثر اعمال فشارهایی در داخل، مردم را به یک سری عادت وادار کرده اند یعنی مردم یواش یواش دارند به این حکومت عادت می کنند ولی ما به آن عادت نمی کنیم برای اینکه ما اینجا ایستاده و در انتظاریم.

MTV Arabic بر روی ماهواره عرب ست

MTV Arabic
Badr 4 26E
12169.00
V
27500
3/4

۱۳۸۶ آبان ۱۷, پنجشنبه

دروووووووود
به سايت بنياد اميد سر بزنيد

ما پیروزیم چون حق با ماست
اعتیاد نه
از مرگ نمیترسیم
در ظلم نمیمانیم
احترام به پدر و مادر پیشکسوت
زنده باد ازاد
یزنده باد دموکراسی
همه به ایران فکر می کنیم
خداوند ایران نگهبان تمام مبارزین باشد
دست به دست هم دهيم به مهـرميهـــن خويــش را كنيـــم اباد
ایرانی سر بلندایران سر فراز
اهورا نگه بان ایران باد
پرچم سه رنگ شیر خورشید ایران همیشه در اهتزاز باد
پاینده باد پارس زمین و پارسیانبرافراشته باد درفش شیر و خورشید نشان